ماه رخش چو بنمود، از طرف بام نیمی
از شرم کاست، تا شد ماه تمام نیمی
گیرم رها کنندم، مشکل رسم بجایی
زین بال کش قفس ریخت، نیمی و دام نیمی
از گرم خویی عشق، وز سرد مهری حسن؛
سوزان کباب دل ماند، نیمی و خام نیمی
دارم ز روی و مویت، رنجی و، تا نرنجی
گویم بصبح نیمی، ناچار و، شام نیمی
زین نیم جان که دارم، چون نگذرم که یارم
از لطف بگذراند بر لب زنام نیمی
چشم نگه ز هر یک نبود از آن دو چشمم
بس زان دو یک نگاهم، از هر کدام نیمی
تا بیخبر نگویم حرفی ز مستی آذر
ساقی دهد چو جامم، ریزد ز جام نیمی!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوقهاش اشاره میکند و از احساسات عاشقانه و درد و لذتهای مختلطی که در عشق تجربه میکند، میگوید. او از نیمی از ماه، نمادی از زیبایی و کمال، و از نیمی دیگر به حسرت و کمبودها صحبت میکند. همچنین به تاثیرات عشق بر دل و روح خود اشاره دارد؛ در حالی که از رنج و شوق ناشی از این عشق آگاهی دارد. شاعر همچنین به دوراهیهایی که در زندگی عاشقانهاش با آن روبهرو است، اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه این احساسات او را درگیر کرده و دچار دوگانگی میسازد. در نهایت، به ناچار بر این حالت میان عشق و درد غلبه میکند و در عین حال از زیباییهای این عشق لذت میبرد.
هوش مصنوعی: وقتی که ماه چهرهاش را نشان داد، از گوشهی بام، بخشی از شرم را کم کرد و به همین ترتیب ماه به تمامیت خود رسید.
هوش مصنوعی: اگر مرا رها کنند، باز هم به مشکل برمیخورم. چون رسم و آیین زندگی همواره دشوار است و من در دنیای دوگانگی گرفتار شدهام؛ از یک سو به آزادی نزدیکم و از سوی دیگر در دام و قفس اسیر.
هوش مصنوعی: عشق گرم و محبت سرد باعث شده که دل انسان مانند کبابی در آتش بسوزد، به طوری که بخشی از آن کاملاً پخته شده و بخشی دیگر هنوز خام مانده است.
هوش مصنوعی: من از زیبایی و جذابیت چهره و مویت به شدت در عذابم و چون نمیخواهم تو را ناراحت کنم، به ناچار در صبح نیمی از دردهایم را پنهان میکنم و در شام هم نیمی دیگر را.
هوش مصنوعی: با این نیمهجان که دارم، چگونه میتوانم بگذرم از اینکه یارم با لطفش، نامم را بر لب بگذارد؟
هوش مصنوعی: به هر یک از آن دو چشم نگیرید، زیرا من فقط از یکی از آنها، نگاهی میکنم که نیمی از وجودم را میسازد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که ندانسته سخنی از حال و هوای مستی نیاورم، ساقی به من میگوید که وقتی لیوانم پر میشود، نیمی از آن میریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از دو جام لعلت ما را تمام نیمی
عیش تمام ما را بس زان دو جام نیمی
روشن جبین توست این یا خود طلوع کرده
از مطلع سعادت ماه تمام نیمی
گفتم ز ذکر نامت یابم ز خود رهایی
[...]
در شهرت ریا شد عمرم تمام نیمی
باید به عشق و مستی گردد تمام نیمی
تا وصف دوست زین جمع گردد مرا میسر
سجده به دست نیمی صهبا به جام نیمی
امشب ز الفت غیر پر خون نمود دل را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.