از روی فرخ فال بین، زلفش نگونسار آمده
طاووس رنگین بال بین، افسونگر مار آمده
در دیر شد رقصان صنم، یا میچمد صید حرم؟!
یا در گلستان ارم، سروی برفتار آمده؟!
چون رخ ز می رخشان کند، خورشید و مه پنهان کند؛
سودا که با اخوان کند یوسف ببازار آمده؟!
چون دیدمش با تیغ کین، بر پای او سودم جبین؛
گفتا که: آذر را ببین، از جان چه بیزار آمده؟!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی معشوق و جذابیتهای او اشاره میکند. او معشوق را مانند طاووسی رنگارنگ توصیف میکند که در باغها و گلستانها رقصان است. شاعر از احساسات خود نسبت به معشوق و تأثیر او بر دنیا و طبیعت صحبت میکند و به کنایه به جدایی و غمهایی که بر دل دارد اشاره میکند. در نهایت، شاعر به وضوح ناراحتی و بیزاری خود از آتش عشق و جدایی را بیان میکند.
هوش مصنوعی: از چهره خوشبخت و خوششانس او، موهایش مانند شاخهای خوابیده و زیباست. تماشای او همانند دیدن یک طاووس رنگارنگ است که جادوی آن، شگفتآور و فریبنده است.
هوش مصنوعی: در میخانه، محبوب رقصان است یا شکار حرم در حال تنیده شدن است؟ یا در گلستان ارم، درخت سرو با قامتی بلند و دلربا آمده است؟
هوش مصنوعی: وقتی چهرهاش از شراب درخشان شود، خورشید و ماه نیز پنهان میشوند. آیا یوسف به بازار آمده تا با دیگران خوشگذرانی کند؟
هوش مصنوعی: وقتی او را با تیغ انتقام دیدم، بر سرش عرق سرد نشسته بود. او گفت: "به آذر نگاه کن، از جان چه قدر متنفر شده؟"
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید است و پیش از صبحدم مژده به خمار آمده
بر چرخ دوش از جام جم یک نیمه دیدار آمده
عید آمد از خلد برین، شد شحنهٔ روی زمین
هان ماه نو طغراش بین امروز در کار آمده
کرده در آن خرم فضا صید گوزنان چند جا
[...]
ای درس عشقت هر شبم تا روز تکرار آمده
وی روز من بی روی تو همچون شب تار آمده
ای مه غلام روی تو گشته زحل هندوی تو
وی خور ز عکس روی تو چون ذره در کار آمده
ای در سرم سودای تو جان و دلم شیدای تو
[...]
عید است خوبان نیم شب در کوی خمار آمده
سرمست گشته صبحدم، غلتان به بازار آمده
عید آمد از چرخ برین، پر شادمانی بین زمین
مه را چو زرین جام بین از بهر خمار آمده
با ظلمت شب شکل مه چون ناخن شیر سیه
[...]
عید است و ساقی با قدح سرمست و خمار آمده
می خورده و سرخوش شده در شهر و بازار آمده
زاهد بیاور سبحه را زنار بستان در عوض
کان مغبچه در بتکده با زلف و زنار آمده
جمشید فرخ کوکبه در بزم گردون هر شبه
[...]
عیدست و جام زرنشان از میگرانبار آمده
هر زاهدی دامن کشان در دیر خمار آمده
زاهدکهکرد انکار می حیرت بدش ازکار می
از هرچه جزگفتار می اینک در انکار آمده
عیدست و یار دلستان بر دست جام ارغوان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.