عید است خوبان نیم شب در کوی خمار آمده
سرمست گشته صبحدم، غلتان به بازار آمده
عید آمد از چرخ برین، پر شادمانی بین زمین
مه را چو زرین جام بین از بهر خمار آمده
با ظلمت شب شکل مه چون ناخن شیر سیه
آهوی مشرق رو به ره افتاده افسار آمده
اینک سپیده کرد اثر، در صبح عیدی کن نظر
وز می رخ مستان نگر چون برگ گلنار آمده
چشمه که آب آرد برون دیدی به کهسار اندرون
بین چشمه آتش که چون بیرون ز کهسار آمده
از دهرهای بی سکون چون سلخ شد مه بین که چون
پهلوگه سلخش که چون بی هیچ آزار آمده
باز از لطافت سر به سر کرده لبان نغزتر
هر یک بر آیین دگر خونریز و خونخوار آمده
گویی که ابر اندر فلک پیلی ست آن بی هیچ شک
وان پیل را زرین کجک بر سر نگونسار آمده
انگشترین بی نگین وز بهر آن انگشترین
چندین هزار انگشت بین هر سو پدیدار آمده
هر کس به کف کرده ملی، هر دل شکفته چون گلی
وز کوس هر سو غلغلی در چرخ دوار آمده
شب کس نخفته خواب را، خوبان گلاب ناب را
نقل و می و جلاب را هر سو خریدار آمده
خوش خوش گلاب مشکبو گشته روان از چار سو
زو خانه و بازار و کو چون صحن گلزار آمده
شب مار دودانگیز دان، صبح از دمش خنده زنان
گویی که ضحاکی ست آن اندر دم مار آمده
خورشید تیغ آتشین زنگار چرخش همنشین
آن تیغ را بر چرخ بین روشن ز زنگار آمده
در خانه هر خورشیدوش گلگونه تر کرده خوش
آن تیغ را بر بر چرخ بین روشن ز زنگار آمده
در خانه هر خورشیدوش گلگونه تر کرده خوش
مژگان چو تیر نیم کش، لبها چو سوفار آمده
در عید گه گشته روان هر سوی چون پیر و جوان
هم عقل برده هم روان دل دزد و طرار آمده
رانده براق صفت شکن در عیدگه شاه ز من
بسته به گردش آن چمن، چون شه به پیکار آمده
عالم گرفته نور خور، ور کس درو کرده نظر
عطش دماغش را نگر از تاب انوار آمده
برتافته جعد سیه، وز ناز کج کرده کله
وز روی ایشان عیدگه یغما و خونخوار آمده
جوشان به مرکب گرم رو، در دیده میدان کرده نو
در هر رکابش نوبه نو گنبدگری کار آمده
میخواره را امروز بین غرق شراب شکرین
موری ست اندر انگبین گویی گرفتار آمده
چنگ از نوای ارغنون از بس که جانی کرده خون
تن تن کنان جانی برون از زیر هر تار آمده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وصف عید و حال و هوای خوش آن میپردازد. او توصیفاتی از شب عید، سرمستی مستان و شکوفایی طبیعت دارد. در این ایام، همه جا پر از شادی و گلاب و میباشد و خوبان در کوی خمار گرد هم آمدهاند. همچنین، زیباییهای شب و صبح را با تصاویری نظیر چشمه، گل و خورشید توصیف میکند. از طرفی، حالت شگفتی و سرمستی در همراهی با مصرف نوشیدنیها و لذتهای زندگی را برجسته میکند. شاعر به وضوح احساسات عمیق و شاداب انسانها را در این ایام خاص بیان میکند، جایی که عقل و دل هر دو به عشق و سرور مشغولاند. این ترکیب از زیبایی، نشاط و عشق در عید، نماد زندگی و سرمستی انسانهاست.
هوش مصنوعی: عید فرا رسیده و نیروی جوانی و زیبایی در نیمه شب به فروشگاههای شادابی و سرمستی آمدهاند. در سپیده دم، آنها در حالی که مست و شاداب هستند، به بازار میپیچند و در این مکان شلوغ میچرخند.
هوش مصنوعی: عید فرا رسیده و از آسمان شادی را به زمین آورده است. زمین را مانند جامی طلایی از خوشحالی مشاهده کن که به خاطر سرمستی و لذت، پر از نشاط شده است.
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، نور ماه مانند ناخن شیر سیاه است که در شرق، آهو به سمت راه حرکت کرده و افسار آن به دست گرفته شده است.
هوش مصنوعی: به زودی صبح روشن خواهد شد. در این روز عید، به زیباییها توجه کن و به چهره نوشیدنینوشان نگاه کن که مانند برگهای گل نارنجی آمدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی چشمهای را میبینی که آب زلالی از آن جاری میشود، به یاد داشته باش که در دل کوه، چشمه دیگری وجود دارد که آتشین است و وقتی از دل کوه بیرون میآید، حال و هوای متفاوتی دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که دورانهای ناآرام به پایان میرسند، مانند اینکه آخر ماه است، باید دید که این پایان چگونه است و اگر بدون هیچ آسیبی به سر آمده باشد.
هوش مصنوعی: دوباره از لطافت مواد و زیبایی لبان، هر یک شیوهای متفاوت و زیبا به خود گرفتهاند، اما در عین حال با خونسردی و بی رحمی خاصی ظاهر شدهاند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در آسمان ابر بزرگی مانند فیل وجود دارد و بدون هیچ تردیدی، این فیل با تاجی طلایی بر سرش به سمت پایین مِیل کرده است.
هوش مصنوعی: انگشتر بی نگین به معنای این است که هرچند انگشتر زیبا نیست، اما به خاطر آن، هزاران انگشت در هر طرف دیده میشوند. به عبارت دیگر، گاه صورت ظاهری یک چیز چندان مهم نیست و ارزش واقعی را میتوان در چیزهای دیگر جستجو کرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دستانش مال و ثروتی دارد، هر دل شاد و سرزندهای مانند گل است و از هر سوی صدا و سر و صدایی در زندگی به گوش میرسد که نشاندهنده شادی و جنب و جوش است.
هوش مصنوعی: در شب، هیچکس نمیخوابد و خوبان از گلاب ناب صحبت میکنند. در این زمان، همه جا افرادی هستند که خواهان شراب و خوشگوارند.
هوش مصنوعی: عطر دلانگیز گل و مشک در هوا پخش شده و از هر سو به گوش میرسد که مردم از خانهها، بازارها و کوچهها همچون گلستانی شاداب و زیبا به این فضا آمدهاند.
هوش مصنوعی: در شب، مار پر از دود دانی به نظر میرسد و صبح که دمش را بیرون میآورد، به نظر میآید که این دم خندهدار است، گویی ضحاکی که در آن دم مار پنهان شده است.
هوش مصنوعی: خورشید مانند تیغی آتشین در آسمان میدرخشد و در این حرکتش، درخشش آن تیغ را بر چرخ (افق) مشاهده میکنیم که از زنگار پاک شده و روشن است.
هوش مصنوعی: در خانه هر خورشید، زیبایی بیشتری به آن تیغ بخشیده و چرخ را که از زنگار پاک شده، روشنتر کرده است.
هوش مصنوعی: در هر خانهای که خورشید درخشانتر میتابد و گلها زیباتر میشوند، چشمان پرمهر و زیبا مانند تیر کمان کشیده، لبها نیز به نرمی و زیبایی شبیه ساز توت فرنگی هستند.
هوش مصنوعی: در روز عید، همه جا پر از شادی و سرور است. همه، چه بزرگ و چه کوچک، با دلهای شاد و عقلهای روشن به جشن و خوشی پرداختهاند. دلها پر از شوق و آرزو است و افراد با حالتی خوش به دور هم جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: براق (که به ظرافت و زیبایی معروف است) به خاطر جشن شاه از من دور شده و در چمن به دور میچرخد. مثل اینکه شاه به جنگ آمده است.
هوش مصنوعی: جهان از نور خورشید محروم شده است و اگر کسی در این عالم نگاه کند، تشنگی در درونش حس میشود؛ چرا که از تابش انوار برانگیخته شده است.
هوش مصنوعی: موهای سیاه و فر او به زیبایی گیسو شده و از ناز و زیباییاش سرش را به طور کج نگه داشته است. چهرهاش همچون یک عید برای دزدان و خونآشامان است.
هوش مصنوعی: سوار بر اسب داغ باید به جلو حرکت کنی، در عرصه نبرد چشمانت را همیشه باز نگهدار. هر گام که برمیداری، نوید شروعی تازه را به همراه دارد و هنرمندی در کار است که در مسیر تو قرار گرفته.
هوش مصنوعی: امروز میبینی که یک آدم میخواره در حال لذت بردن از شراب شیرین است، مثل اینکه موری در روغن عسل افتاده و به دام افتاده!
هوش مصنوعی: چنگ از صدای موسیقی به قدری شورانگیز است که روح انسان را به وجد میآورد و با هر نوا، جان از تن رهایی مییابد. هر تار این ساز، صدای جانداری را به بیرون میآورد و زندگی را به تصویر میکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید است و پیش از صبحدم مژده به خمار آمده
بر چرخ دوش از جام جم یک نیمه دیدار آمده
عید آمد از خلد برین، شد شحنهٔ روی زمین
هان ماه نو طغراش بین امروز در کار آمده
کرده در آن خرم فضا صید گوزنان چند جا
[...]
ای درس عشقت هر شبم تا روز تکرار آمده
وی روز من بی روی تو همچون شب تار آمده
ای مه غلام روی تو گشته زحل هندوی تو
وی خور ز عکس روی تو چون ذره در کار آمده
ای در سرم سودای تو جان و دلم شیدای تو
[...]
ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمده
محرابیان در کوی تو از قبله بیزار آمده
هم عاشقان در شست تو، هم روزه داران مست تو
هم زاهدان از دست تو در بند پندار آمده
وه کان کمند عنبرین مشک خم اندر خم و چین
[...]
از روی فرخ فال بین، زلفش نگونسار آمده
طاووس رنگین بال بین، افسونگر مار آمده
در دیر شد رقصان صنم، یا میچمد صید حرم؟!
یا در گلستان ارم، سروی برفتار آمده؟!
چون رخ ز می رخشان کند، خورشید و مه پنهان کند؛
[...]
عید است و ساقی با قدح سرمست و خمار آمده
می خورده و سرخوش شده در شهر و بازار آمده
زاهد بیاور سبحه را زنار بستان در عوض
کان مغبچه در بتکده با زلف و زنار آمده
جمشید فرخ کوکبه در بزم گردون هر شبه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.