ای که بخون من شدت، ساعد نازنین فرو
دست فشان، که ریزدت خونم از آستین فرو
برده لبت ز شهد و مل، تلخی کام جزو و کل:
تا ز تبسمت بگل میچکد انگبین فرو
شکر خط سیاه را، منع مکن نگاه را؛
تا نگرفته ماه را، هاله ی عنبرین فرو
هر که شبی بخوابگه، دید عیان رخت چو مه
گفت که: ماه چارده آمده بر زمین فرو!
ماه مرا، بطرف رو سر زده خط مشکبو؛
یا نه ز چین زلف او، ریخته مشک چین فرو؟!
چون گذرد باضطراب، از پی او بصد شتاب؛
افتم و گیرمش رکاب، آورمش ز زین فرو
شب شده غیر هم برت، داده بدست ساغرت
روز ز شرم آذرت، خون چکد از جبین فرو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوی که تو را ز تاب می ریخته از جبین فرو
موج بلاست آمده بر سر عقل و دین فرو
عارض توست در عرق یا ز لطافت هوا
قطره شبنم آمده بر رخ یاسمین فرو
سبزه خط عنبرین گرد لبت برآمده
[...]
آمده ای بمنزلم، ای مه نازنین، فرو
ماه مگر ز آسمان آمده بر زمین فرو؟
نیست عرق ز تاب می، وقت صبوح بر رخت
ریخته شبنم سحر، بر گل آتشین فرو
چند بخشم بگذری، توسن ناز زیر ران
[...]
چون به رخ عرق فشان میکشی آستین فرو
آب حیات میرود پیش تو در زمین فرو
بیخبر آمدی فرو در دل بینوای من
شاه به خانهٔ گدا نامده این چنین فرو
در ره آن سهی قدم پای به گل شده فرو
[...]
طرف نقاب اگر کشی، از رخ نازنین فرو
دل ز تپیدن آورد، خانهٔ عقل و دین فرو
پت ز سرمه چشم تو، طرح فرنگ تازهای
یا شده این غزال را، پای به مشک چین فرو؟
هشته سمن عذار من، طرّهٔ یاسمین فرو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.