گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
آذر بیگدلی

ای که بخون من شدت، ساعد نازنین فرو

دست فشان، که ریزدت خونم از آستین فرو

برده لبت ز شهد و مل، تلخی کام جزو و کل:

تا ز تبسمت بگل میچکد انگبین فرو

شکر خط سیاه را، منع مکن نگاه را؛

تا نگرفته ماه را، هاله ی عنبرین فرو

هر که شبی بخوابگه، دید عیان رخت چو مه

گفت که: ماه چارده آمده بر زمین فرو!

ماه مرا، بطرف رو سر زده خط مشکبو؛

یا نه ز چین زلف او، ریخته مشک چین فرو؟!

چون گذرد باضطراب، از پی او بصد شتاب؛

افتم و گیرمش رکاب، آورمش ز زین فرو

شب شده غیر هم برت، داده بدست ساغرت

روز ز شرم آذرت، خون چکد از جبین فرو