نشسته میکشان، اهل هوس در خلوت جانان؛
مرا بیرون در باید کشیدن ناز دربانان
چه در شیر تو کافر کیش مادر کرده در طفلی
که شیرین در مذاق آید تو را خون مسلمانان؟!
بتان ریزند اگر خونم، غم جانم نه؛ لیک از خون
شود آلوده ترسم دامن این پاکدامانان
اگر در چاک پیراهن نمایی نار پستان را
ز غیرت خون شود دل در درون نارپستانان
بکویش میروم ناخوانده از بیطاقتی هر دم
ولی زان رفتنم شرمنده، چون ناخوانده مهمانان
نه ترسم کآسمان برگردد از من، لیک از آن ترسم
که برگردند از من بیگنه برگشته مژگانان
خوش آن ساعت که نالان افتم از پی ناقه ی او را
چو مجنون، از قفای محمل لیلی حدی خوانان
مرا گر کشت ترسا زادهای، خونم بحل بادش؛
به محشر دامن او را مگیرید ای مسلمانان
به بزم خاص جانان، نیست آذر را رهی آری
گدایان را نباشد ره به خلوتگاه سلطانان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حکایت کرد باد از گل، گل از پیراهن جانان
که نبود بوی جانان جز نصیب پاکدامانان
پر از لاله ست صحرا داغ هجران دیده ای گویی
گذشته ست آن طرف از دیده ها خون دل افشانان
تو خوش زی ای به بزم وصل در سر ساغر عشرت
[...]
خوشاب بزمی که سرخوش از شراب صحبت جانان
برقص آیم چو مستان دستکوبان پایافشانان
بیک جام میم کافر شناسد زاهد و داند
مسلمان خویش را و میخورد خون مسلمانان
ز بیقدری کشم از آسمان نازی درین محفل
[...]
اگر از حال ما پرسی بپرس از طرّهٔ جانان
پریشانان نکو دانند احوال پریشانان
ملک آسوده در خلوتسرا و دادخواهان را
دریغا خون کند در دل تغافلهای دربانان
نکویان سستپیمانان و من داغم درین گلشن
[...]
گدایان را، هوای بزم سلطانی و، سلطانان
نشانده بر در دولت سرا، بیرحم دربانان!
نشسته جانفشانان بر سر راهش من و، ترسم
که از من بگذرد با غیر، بر من دامنافشانان
مرا عهدی است با خوبان، بسی محکم؛ چه سود اما
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.