حکایت کرد باد از گل، گل از پیراهن جانان
که نبود بوی جانان جز نصیب پاکدامانان
پر از لاله ست صحرا داغ هجران دیده ای گویی
گذشته ست آن طرف از دیده ها خون دل افشانان
تو خوش زی ای به بزم وصل در سر ساغر عشرت
که من هم سرخوشم بیرون در از سنگ دربانان
به دل پیکان او ناآمده دل می رود پیشش
بلی شرط مروت باشد استقبال مهمانان
به فکر آن دهان دل را چه سان آرم ز زلف او
نیاید شیوه جمعیت از خاطر پریشانان
کله کج کرده دامن بر زده می آید آن کافر
خدایا دور دار آن آفت دین از مسلمانان
به دستی می به دستی دست وی جامی چه خوش باشد
به پای سرو و گل گشتن قدح نوشان غزل خوانان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، باد از گل نقل میکند که بوی جانان فقط نصیب پاکدامنان میشود. صحرا پر از لاله است و غم هجران بر دل عاشقان سنگینی میکند. شاعر به بزم وصال و خوشی اشاره میکند و میگوید که دلش به پیش محبوب میرود، اما شیوه جمعیت از ذهن پریشان او دور است. او به زیبایی معشوق و کافر بودن او اشاره میکند و از خدا میخواهد که این آفت دین را از مسلمانان دور کند. در انتها، شاعر از خوشی نوشیدن و خواندن غزل در زیباییهای طبیعت سخن میگوید.
هوش مصنوعی: باد از گل داستانی را نقل میکند، و گل از لباس محبوب میگوید که بوی محبوب فقط به کسانی میرسد که پاکدامن و بیآلایش هستند.
هوش مصنوعی: صحرا پر از لاله است و چشمانم در داغ فراق میسوزد. به نظر میرسد آن سمت، چیزی از دیدگان دور شده که باعث اشک ریختن دل من شده است.
هوش مصنوعی: تو خوشحالی و در جشن پیوند عشق، در حال نوشیدن شادی هستی، در حالی که من هم در بیرون از در، به خاطر سنگینی دربانان، خوشحال هستم.
هوش مصنوعی: دل به پیکان او در حالی که نرسیده است، به سوی او میرود و این نشان از وفاداری و ادب دارد که به مهمانان خوشآمد گفته شود.
هوش مصنوعی: به فکر آن لبان، دل را چگونه آرام کنم؛ از زیباییهای او، جمع شدن و تمرکز برایم ممکن نیست و خاطرات پریشان در ذهنم رسوخ کرده است.
هوش مصنوعی: آن کافر که سرش را کج کرده و دامنش را بالا زده به سمت ما میآید. ای خدا، خواهش میکنم این بلا را از مسلمانان دور نگهدار.
هوش مصنوعی: وقتی با دوستان به دور هم جمع میشویم و در کنار آنها مشغول نوشیدن شراب و لذت بردن از زیباییهای زندگی هستیم، لحظههای شادی را در بین درختان سرو و گلها سپری میکنیم و به سرودن شعر و غزل مشغول میشویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوازشنامه ای آورد باد از حضرت جانان
مخلد باد بر فرق گدایان ظل سلطانان
نه نامه بل سجلی بندگان را بهر آزادی
ز عار بادپیمایان و عهد سست پیمانان
بیاضش نوربخش دیده جمعی غم اندیشان
[...]
خوشاب بزمی که سرخوش از شراب صحبت جانان
برقص آیم چو مستان دستکوبان پایافشانان
بیک جام میم کافر شناسد زاهد و داند
مسلمان خویش را و میخورد خون مسلمانان
ز بیقدری کشم از آسمان نازی درین محفل
[...]
اگر از حال ما پرسی بپرس از طرّهٔ جانان
پریشانان نکو دانند احوال پریشانان
ملک آسوده در خلوتسرا و دادخواهان را
دریغا خون کند در دل تغافلهای دربانان
نکویان سستپیمانان و من داغم درین گلشن
[...]
گدایان را، هوای بزم سلطانی و، سلطانان
نشانده بر در دولت سرا، بیرحم دربانان!
نشسته جانفشانان بر سر راهش من و، ترسم
که از من بگذرد با غیر، بر من دامنافشانان
مرا عهدی است با خوبان، بسی محکم؛ چه سود اما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.