اگر از حال ما پرسی بپرس از طرّهٔ جانان
پریشانان نکو دانند احوال پریشانان
ملک آسوده در خلوتسرا و دادخواهان را
دریغا خون کند در دل تغافلهای دربانان
نکویان سستپیمانان و من داغم درین گلشن
که میخوانند گلهای چمن را سستپیمانان
مکن منع از گرستن عاشقان را حسبة لله
میفشان آستین بر دیده خون دلافشانان
نهانی رازهای عشق را شادم که در مجلس
ندیدم چون سبکروحی نهفتم از گرانجانان
به حالم گرفتد کافر شود شایسته رحمت
نه آخر من مسلمانم خدا را ای مسلمانان
رسد نازش به مرغان چمن گو مرغ روح من
بگردد بعد مردن گرد کویت بالافشانان
کِیَم من تا به خاکم رنجه سازی آن کف پا را؟
به خاک من گذاری کن نگارا با رگی رانان
به این آلوده دامانی که من رفتم زهی حسرت
که پاکان بگذرند از تربتم برچیدهدامانان
طبیب از چشم خلق افتادم و رسم قدیمست این
که میافتد نهال بیثمر از چشم دهقانان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حکایت کرد باد از گل، گل از پیراهن جانان
که نبود بوی جانان جز نصیب پاکدامانان
پر از لاله ست صحرا داغ هجران دیده ای گویی
گذشته ست آن طرف از دیده ها خون دل افشانان
تو خوش زی ای به بزم وصل در سر ساغر عشرت
[...]
خوشاب بزمی که سرخوش از شراب صحبت جانان
برقص آیم چو مستان دستکوبان پایافشانان
بیک جام میم کافر شناسد زاهد و داند
مسلمان خویش را و میخورد خون مسلمانان
ز بیقدری کشم از آسمان نازی درین محفل
[...]
گدایان را، هوای بزم سلطانی و، سلطانان
نشانده بر در دولت سرا، بیرحم دربانان!
نشسته جانفشانان بر سر راهش من و، ترسم
که از من بگذرد با غیر، بر من دامنافشانان
مرا عهدی است با خوبان، بسی محکم؛ چه سود اما
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.