بود طریقهٔ هوش، اینکه سر عشق بپوشم
ولی چه سود که کرده است عشق، غارت هوشم!
گرم به هیچ خرید و، گرم به هیچ فروشد
به جان دوست که من دوست را به جان نفروشم
جفای خویش ببین و وفای من، که همیشه
تو همزبان رقیبی و من ز شکوه خموشم
شکنج سلسلهٔ عنبرین و، طرهٔ مشکین
نهاد بند به پایم، کشید حلقه به گوشم
اگر به چشمهٔ حیوان، فتد چو خضر گذارم
به خاک پای تو سوگند کآب بی تو ننوشم
بکُشت بی تو مرا دوش فُرقت تو و امشب
کُشد به بزم تو از رشک غیر، حسرت دوشم!
کسی نگفته که بلبل ننالد از ستم گل
چو دارم از تو خراشی به سینه، چون نخروشم!
رهینِ باده اگر خرقه را ز دوشِ منِ آذر
نمیگرفت، نمیداد باده باده فروشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
[...]
رسید نغمهای از بادهنوشی تو به گوشم
که چون خُم می و چون نایِ نی به جوشوخروشم
کجاست نرمی و کیفیتی و نشئهٔ عشقی
که مینخورده از آنجا برون بَرَند به دوشم
ز خامکاری تدبیر خود فتاده به خنده
[...]
هزار جهد بکردم که سرّ عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسّرم که نجوشم
به عرض جوهر طاقت درین محیط خموشم
که من ز بار نفس چون حباب آبله دوشم
سپند مجمر یأسم نداشت سرمهٔ دیگر
تپید ناله به کیفیتی که کرد خموشم
ز بس به درد تپیدن گداختم همه اعضا
[...]
ربود دوش چنان باده وصال تو هوشم
که تا صباح قیامت خراب باده دوشم
بحشر هم عجب از جور یار نیست که چون نی
برآورد چو زخاکم درآورد بخروشم
نه خود بحرف تو گویا شوم که شوق تو باشد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.