ما ز میخانه عشقیم گدایانی چند
باده نوشان و خموشان و خروشانی چند
ای که در حضرت او یافتهٔ بار ببر
عرضهٔ بندگی بیسر و سامانی چند
کای شه کشور حسن و ملک ملک وجود
منتظر بر سر راهند غلامانی چند
عشق صلح کل و باقی همه جنگست و جدل
عاشقان جمع و فرق جمع پریشانی چند
سخن عشق یکی بود و لی آوردند
این سخنها بمیان زمرهٔ نادانی چند
آنکه جوید حرمش گو بسر کوی دل آی
نیست حاجت که کند قطع بیابانی چند
زاهد از باده فروشان بگذر دین مفروش
خورده بینها است در این حلقه و رندانی چند
نه در اختر حرکت بود نه در قطب سکون
گر نبودی بزمین خاک نشینانی چند
ای که مغرور بجاه دو سه روزی بر ما
رو گشایش طلب از همت مردانی چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وفاداری و بیوفایی یار اشاره میکند. یار بدون دلیل از او جدا میشود و با آشنایان بیگانه میگردد، در حالی که با رقیبان رفاقت میکند. زیبایی و جذابیت یار راه را برای دیگران روشن میکند و او به نوعی مثل شمعی است که هدایتگر است. شاعر احساس میکند که در سایه یار قرار دارد و نارسایی و مشکلاتی در زندگیاش وجود دارد. همچنین، زاهدی که درد جانکاهی دارد، از زهد ظاهری خود فاصله میگیرد و عشق را بهعنوان راهی برای حل مشکلات میبیند. در نهایت، شاعر بر این باور است که در انتظار کشف اسرار عشق و معانی عمیق زندگی است و به خداوند امید دارد که راهش را روشن کند.
هوش مصنوعی: ما از عاشقان هستیم که در میخانه عشق زندگی میکنیم. گروهی از ما هستند که شراب مینوشند، برخی ساکت و آرامند و عدهای دیگر هم پرصدا و شاداب.
هوش مصنوعی: ای کسی که در محضر او، توانستهای بار مسئولیت را به دوش بگيري و عرض نیاز و بندگی را بدون هیچگونه سامان و نظم خاصی پیشکش کنی.
هوش مصنوعی: ای پادشاه زیبایی و فرمانروای هستی، چندین خدمتگزار در انتظار راه تو هستند.
هوش مصنوعی: عشق تنها راه آرامش و صلح است، اما باقی موارد همیشه در حال نزاع و درگیری هستند. عاشقان، چه با هم باشند و چه جدا، همواره در حال درگیری و چالشهای ناشی از این عشق هستند.
هوش مصنوعی: گفتههای عشق یکی است، اما عدهای از نادانها حرفها و نظریات مختلفی را درباره آن مطرح کردهاند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال محبوب واقعی خود باشد، نیازی نیست که در جستجوی دور و دراز برود؛ کافی است به سمت دلش برود و در آنجا حضور پیدا کند.
هوش مصنوعی: زاهد، به کسانی که مشروبات الکلی میفروشند توجه نکن و دین خود را به خاطر آنها نفروش. در این جمع، افرادی وجود دارند که با وجود ظاهرشان، تجربههای زیادی دارند و درک عمیقی از زندگی دارند.
هوش مصنوعی: نه در حرکت ستارهها بودیم و نه در سکون قطب، اگر نبودیم، بر زمین خاکی، چه خیلیها حضور داشتند.
هوش مصنوعی: ای کسی که به مقام و جایگاه خود مغروری، چند روزی به ما توجه کن و از تلاش مردان بزرگ یاری و گشایش بخواه.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم امروز حدیث تو و مهمانی چند
پاره از دیده و دلها همه بریانی چند
هر زمان کاتش سودای تو افزود عشق
جای خاشاک بر آتش فگند جانی چند
دی سوی سوختگان دید و گفتی که که اند
[...]
می برند از تو جفا بی سرو سامانی چند
چند ریزی به خطا خون مسلمانی چند
کشور حس بتان کرد پریشان سر زلف
که نخوردند غم حال پریشانی چند
رفته پیکان تو در سینه و خون آمده گیر
[...]
ای لبت کام دل بیسروسامانی چند
کاکلت حلقهٔ سودای پریشانی چند
کوکب سعدی و منظور سبک روحانی
قدر وصل تو چه دانند گران جانی چند
لذّت شربت دیدار نکو می داند
[...]
پرده برداشته ام از غم پنهانی چند
به زیان می رود امروز گریبانی چند
زان ضعیفان که وفا داشت درین شهر اسیر
قفسی چند بجا مانده و زندانی چند
سر و سامان سخن کردن این جمعم نیست
[...]
چند بی بهره شود دیدهٔ گریانی؛ چند؟
زلف جمع آر که جمعند پریشانی چند
گلرخان محنت نایافت بیابند مگر
یک نفس چاک ببینند گریبانی چند
آن که آماده کند پردهٔ نا کرده گناه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.