حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

یار با ما بیوفائی میکند

بی سبب از ما جدائی میکند

میکند با آشنا بیگانگی

با رقیبان آشنائی میکند

راه مردم میزند گیسوی او

شمع رویش رهنمائی میکند

کاسهٔ گردون بکف بگرفته مهر

وز فروغ او گدائی میکند

رهزن چشمش بمحراب ازفسون

عابد آسا پارسائی میکند

ذیل ظلش را مبادا کوتهی

طالع ما نارسائی میکند

زاهداردردی کشد از جام ما

ترک این زهد ریائی میکند

کی ز مفتاح خرد بابی گشود

عشق او مشکل گشائی میکند

بر امید اسرار رُو ،  کانجامِ کار،

کار خود سرِّ خدائی میکند