برابر طور عشق ای دل ببین نور تجلی را
که تا بیخود شوی از خود بدانی طور و موسی را
مرا دعوت مکن واعظ بحوران از قصور خود
که ما دیدار میخواهیم نه دنیا(و) نه عقبی را
ترا گردیده مجنون نباشد کی توانی دید
شعاع پرتو حسن جهان افروز لیلی را
نداری دیده معنی، ندیدی زان، مه رویش
ز حسن صورت یوسف نباشد بهره اعمی را
چو گشتم عاشق صادق بمعشوق خراباتی
گرفتم جام می بر کف، فکندم زهد و تقوی را
بنزد جان مشتاقان نباشد هیچ مقداری
به پیش قدورخسارش دلا فردوس و طوبی را
دو عالم صورت و معنی جمال نوربخش او
ز صورت بگذر ار خواهی اسیری حسن معنی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق معنوی و رسیدن به یک نور الهی صحبت میکند. شاعر به دل خود میگوید که باید تجلی عشق را ببیند و از خود بیخود شود، مانند موسی که در کوه طور با خداوند ملاقات کرد. او از واعظان میخواهد که او را به دنیا و آخرت دعوت نکنند، چرا که او تنها خواهان دیدار است. شاعر به معشوق خود اشاره میکند و میگوید که برای درک زیبایی او باید از ظواهر گذشت. عشق حقیقی به معشوق باعث میشود که هر چیزی دیگر فراموش شود و ارزش و مقام آن در برابر عشق بیمعناست. در نهایت، شاعر تأکید میکند که باید به معانی و تجلیات عشق بپردازیم و از صورتها فراتر برویم تا به حقیقت واقعی برسیم.
هوش مصنوعی: ای دل، در برابر کوه عشق، نور تجلی را ببین؛ تا آنجا که از خود بیخود شوی و طور و موسی را بشناسی.
هوش مصنوعی: ای واعظ، مرا به بهشت و نعمتهای آن دعوت مکن؛ چون ما فقط میخواهیم دیدار خداوند را. نه به دنیا اهمیت میدهیم و نه به پاداش آخرت.
هوش مصنوعی: اگر دیوانهای را ببینی، نگران نباش، چون تو نمیتوانی نور و زیباییهای لیلی را که جهان را روشن میکند، ببینی.
هوش مصنوعی: اگر بینایی نداری و نمیتوانی معنی زیباییها را درک کنی، به این معنی است که حتی اگر چهرهای زیبا مثل یوسف داشته باشد، برای کسانی که نابینایند، هیچ بهرهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: زمانی که عاشق واقعی شدم، به معشوقی که به حال و هوای خود مشغول بود، دست یافتم و در دست جام می گرفتم. بر همین اساس، از زهد و پرهیزگاری دست کشیدم.
هوش مصنوعی: در نزد جان افرادی که عاشق هستند، هیچ چیزی به اندازه زیبایی و جذبه چهره محبوبشان ارزش ندارد، حتی بهشت و درخت طوبی نیز در مقایسه با آن بیارزش است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی حقیقیترین زیبایی را درک کنی، باید از ظاهر گذر کنی و به عمق معنا نگاه کنی. دو جهان وجود دارد: یکی جهان ظاهری و دیگری جهان معنوی، و زیبایی واقعی در باطن قرار دارد. پس اگر دلت میخواهد از زیبایی باطن بهرهمند شوی، از صورت و ظواهر نگذری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز زلفت زنده میدارد صبا انفاس عیسی را
ز رویت میکند روشن خیالت چشم موسی را
سحرگه عزم بستان کن صبوحی در گلستان کن
به بلبل میبرد از گل صبا صد گونه بشری را
کسی با شوق روحانی نخواهد ذوق جسمانی
[...]
بیا ای موسیی کز کف عصا سازی تو افعی را
به فرعونان خود بنما کرامتهای موسی را
به یکدم ای بهار جان، کنی سرسبز عالم را
ببخشی میوهٔ معنی درخت خشک دعوی را
بده هر میوه را بویی، روان کن هر طرف جویی
[...]
زهی با صورت خوبت تعلق اهل معنی را
ز نقش روی تو زینت نگارستان دنیی را
درین ویرانه قالب ندارد جانم آرامی
که دل بردی بدان صورت سراسر اهل معنی را
مرا روی تو محبوبست همچون مال قارون را
[...]
اگر حُسن تو بگشاید، نقاب از چهره دعوی را
به گِل رضوان بر انداید، درِ فردوس اعلی را
وگر سروِ سر افرازت، ز جنّت، سایه بردارد
دگر برگ سر افرازی، نباشد شاخ طوبی را
بهار عالم حُسنت، جهان را تازه میدارد
[...]
بهشت و حور، بی وصلت، حرام است اهل معنی را
کزان وصل تو مقصود است مشتاق تجلی را
قیامت گر بیندازی ز قامت سایه طوبی
به زیر سایه بنشانند اهل روضه، طوبی را
جمالت گرنه در جنت نماید جلوه ای هر دم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.