چنان حیران حسن آن نگارم
که پروای همه عالم ندارم
مرا از جنت و دوزخ چه پرسی
چو من محو جمال روی یارم
ز دست غمزه آن چشم خونریز
چو زلف عنبرینش بیقرارم
ازآن می ها که ساقی در ازل داد
چو چشمش تا ابد اندر خمارم
تنم در عشق او شد چون خیالی
بدرد عاشقی بنگر چه زارم
چه شادی باشد ای مطلوب جانم
که چون دولت درآئی در کنارم
هزاران حسن یوسف پیش رویش
اسیری کی درآید در شمارم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شدت تحت تأثیر زیبایی و جذبه محبوبش قرار دارد و تمام دنیا را فراموش کرده است. او حتی از بهشت و جهنم هم نمیپرسد، چرا که تنها محو جمال یار است. غمزههای محبوب و زیباییاش او را در حالت خمار و بیقراری قرار داده است. عشقش او را به حدی رسیده که جسمش را به خیالی تبدیل کرده و از درد عاشقی رنج میبرد. شاعر آرزو میکند که محبوبش در کنارش باشد و احساس شادی کند، زیرا همه زیباییها در مقایسه با محبوبش هیچ به حساب نمیآید.
هوش مصنوعی: به قدری مجذوب زیبایی آن معشوق شدهام که دیگر به هیچ چیز در جهان اهمیت نمیدهم.
هوش مصنوعی: مرا از بهشت و جهنم چه سوال میکنی، وقتی که من تمام وجودم در زیبایی چهره معشوقم غرق شده است.
هوش مصنوعی: من از غمزههای آن چشمان خونریزش به شدت آسیب دیدهام، مانند اینکه زلفهای خوشبو و عطرآگینش مرا بیقرار کرده است.
هوش مصنوعی: من از همان میهایی که ساقی در ابتدا به من هدیه داد، به قدری خمار و دلزدگی دارم که تا ابد در این حالت باقی میمانم.
هوش مصنوعی: بدن من در عشق او دچار حالتی شده که شبیه یک خیال است؛ به درد و رنج عاشقی نگاه کن که چقدر زار و درماندهام.
هوش مصنوعی: چه خوشحالی خواهد بود برای من، ای عزیز دل، وقتی که تو به همراه خوشبختی و سعادت به کنارم بیایی.
هوش مصنوعی: هزاران زیبایی مانند یوسف در برابر او قرار دارد، پس من که در چنین جایی هستم، چگونه میتوانم به حساب آیم و به شمار بیایم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کُنون، گر تو نباشی جفت و یارم،
نیارایی به شادی روزگارم.
مو که چون اشتران قانع به خارم
جهازم چوب و خرواری ببارم
بدین مزد قلیل و رنج بسیار
هنوز از روی مالک شرمسارم
به سختی صبر ده، تا پای دارم
در آسانی مکن فرموش کارم
زنش گفتا که من بیمار و زارم
عرابی گفت من تیمار دارم
چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟
اگر با من خوشستی غمگسارم
به آب دیده دست از خود بشویم
کنون کز دست بیرون شد نگارم
نگارا، بر تو نگزینم کسی را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.