گر بگرد کعبه کوی تو باشد یک طواف
آن یکی بهتر ز صد حج پیاده بی گزاف
در هوای حور و جنت زاهد از دیدار ماند
با چنین جهلی ز دانش میزند بیهوده لاف
ذوق عشقت در نمی یابد مذاق زاهدان
در میان عاشق و زاهد ازین شد اختلاف
مرد حق بین را نباشد احتیاجی با دلیل
از دلیل روز مستغنی است بینا بی خلاف
نیست عالم جز نمودهست مطلق در شهود
یک اشارت اهل کشف و ذوق را باشد کفاف
عارف ذات و صفات حق شوی بی قیل و قال
گر به او صاف کمال او بیابی اتصاف
چون اسیری غرق بحر وحدت آمد زاهدا
موج را گر عین دریا گفت میدارش معاف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بادهام صافست و مطرب صاف و ساقی صاف صاف
با سه صاف این چنین کس در نیاید در مصاف
گفت مشاطه که: زلفش بافتم، حسنش فزود
زلف او از پر دلی در تاب شد، گفتا: مباف!
ما ازین غمها نمینالیم، ای جان و جهان
[...]
باده صاف و محتسب با باده نوشان در مصاف
یا غیاث المستغیثین نجنا مما نخاف
دم به دم گر خون دل پالایم از مژگان چه عیب
چون ننوشد مست ناز من به جز میهای صاف
شاهد معنی درون پرده عزت یکی ست
[...]
حیدر آسا جان کافر کیش در روز مصاف
ذوالفقار روح را ایدل برآور از غلاف
همچو کرم پیله بر خود می تنی از حرص و آز
عنکبوتی نیستی در خانه دنیا مباف
باده صافی بنوش ای ساقیان صاف بین
[...]
نیست بر آیینه دُردیکشان گرد خلاف
میتوان چون جام می دیدن ته دلهای صاف
زان شراب لعل سرگرمم که کمتر قطرهاش
سوخت کام لاله آتش زبان را تا به ناف
باده بیدرد از میخانه دوران مجوی
[...]
ای به گرد روضه ات هر شب ملایک در طواف
دشمنان را زنگ بسته تیغ باشد در غلاف
تا علم شد در جهان شمشیر دینت چون هلال
سینه ات با نیک و بد ماننده آئینه صاف
بت پرستان را بتان شد سرنگون در بتکده
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.