گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

دارد قرابتی دل من با دهان تو

دارد شباهتی تن من با میان تو

گویی که این دو بده یکی نقطه از ازل

یک نیمه شد دل من و نیمی دهان تو

و آندم که نقشبند قدر جسم من کشید

گوئی که چشم داشت بموی میان تو

وقتی کمر ببستی و گفتی حکایتی

ورنه خبر که داشت زسر نهان تو

با ابروی کمانکش تو قوتم نماند

رستم کجا کشیده بقوت کمان تو

عالم فروگرفته و بیرون زعالمی

ای بی نشان زکه جویم نشان تو

با آنکه کس زسر دهانت نشان نیافت

آیا که ساخت این سخنان از زبان تو

بی جان تو مباد جهان را بجسم و جان

زیرا که زنده اند جهانی بجان تو

طوبی و سرو و سد ره ندارند جلوه ای

در آن چمن که سر بکشد ارغوان تو

آشفته گر مسافر کعبه شدی منال

کردند خار راه حرم پرنیان تو

مقصود تو نه کعبه خانه خدای اوست

باشد حرم بسایه پیر مغان تو

از هول حشر ایمن و آسوده خوش بخواب

خاک نجف شد است چو دارالامان تو

ای دست حق مرا گنه از حد بدر بود

تو غیرت الله و منم اندر ضمان تو

تو یکه تاز عرصه حشر و من آن غبار

هر جا که میروی نگذارم عنان تو

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

ای گشته ملک ساکن ز امر روان تو

کرده جوان جهان را بخت جوان تو

نام تو و خطاب تو از سعد و از علوست

با سعد و با علوست همیشه قران تو

گردنده آسمانی و عدل آفتاب تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیر معزی

ای آسمان مُسَخّر حکمِ روانِ تو

کیوانِ پیر بندهٔ بخت جوان تو

خورشید عالمی که به‌ هنگام بزم و رزم

گه زین و گاه تخت بود آسمان تو

گر در زمان مهدی ایمن شود جهان

[...]

سنایی

ای برده عقل ما اجل ناگهان تو

وی در نقاب غیب نهان گشته جان تو

ای شاخ نو شکفته ناگه ز چشم بد

تابوت شوم روی شده بوستان تو

محروم گشته از گهر عقل جان تو

[...]

انوری

ای فخر کرده دین خدای از مکان تو

وی پشت ملک و روی جهان آستان تو

ای کرده ملک را متمکن مکان تو

وی مقصد زمین و زمان آستان تو

ای چرخ پست از بر رای رفیع تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
ادیب صابر

ای لعل فتنه بر لب چون ناردان تو

اشکم ز حسرت تو چو در دهان تو

از فربهی و لاغری رنج و صبر من

نسبت همی کنند سرین و میان تو

بیگانه وار می کنی از مهر من کنار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه