گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

ای صید نگاه تو در چین و ختن آهو

وای غالیه بو مویت چون نافهٔ تو بر تو

خورشید نهد هر روز بر خاک درتو رو

مشک ختنی گیرد از چین دو زلفت بو

با چشمه خور ای ماه یک روز مقابل شو

تا آینه وش گوئی عیبش همه روبرو

نرخ شکر خنده آن خسرو شیرین برد

گیسوش سر فرهاد آویخت بتار مو

از چنبر آن گیسو سر تافته کس حاشا

کاندر خم چوگانش خورشید فلک شد و

از انی انا الله دم آنشوخ نزد هیهات

چون شد شجر سینا یک پرتو حسن او

گر مدح علی گوید بشنو سخن مطرب

واعظ کند ار منعت مشنو سخن بدگو

چون خواجه کریم آمد غم نیست تهی دستی

نیکست مرا معشوق گر زشتم اگر نیکو

آشفته ام و شیدا بی پرده و بی پروا

نه سعدی و نه حافظ سلمان نیم و خواجو

گر شعر مرا مقدار نبود بر دانشور

قلب است زرم اما شد سکه به نام او

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

هم آگه و هم ناگه مهمان من آمد او

دل گفت که کی آمد جان گفت مه مه رو

او آمد در خانه ما جمله چو دیوانه

اندر طلب آن مه رفته به میان کو

او نعره زنان گشته از خانه که این جایم

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حافظ

ای در چمن خوبی رویت چو گل خودرو

چین شکن زلفت چون نافهٔ چین خوش بو

ماه است رخت یا روز؟ مشک است خطت یا شب؟

سیم است برت یا عاج؟ سنگ است دلت یا رو؟

لعلت به در دندان بشکست لب پسته

[...]

نسیمی

در عشق تو ای مهرو! عاشق چو منی کوکو؟

تا بر سر ویرانها چون کوف زند «کو کو»

سوزد به غمت، سازد، در راه تو جان بازد

وانگه نظر اندازد بر روی تو از شش سو

ای غیرت ماه و خور، بردار نقاب از رخ

[...]

سلیم تهرانی

بسته کمر کینم، از قبضه کمان او

در کشتن من تیغش، افتاده به یک پهلو

چون سرو سوی مسجد آمد به نماز، اما

می خورده و چون غنچه آید ز دهانش بو

بیماری چشمش را تعویذ چو بنویسند

[...]

واعظ قزوینی

شاهنشه دین پرور، دارای سلیمان فر

آنکو بودش بر در، پیوسته شهان را رو

گردیده ز بس کوته، دست ستم از بیمش

بر خویش صبا لرزد، از گل چو ستاند بو

جودش ز جهان از بس، آیین طلب افگند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه