کمانی سخت تر نبود زابرو
مگرد ای دل پی پیکان زهر مو
ززلفش دل نگیری بهر کعبه
نتابی ره سوی خورشید از ابرو
که خورشید است کاو دارد نه صورت
که کعبه است آنکه او دارد نه گیسو
کبوتروار دل آمد به پرواز
که بر خورشید او پر زد پرستو
فریب او مخور پنجه میفکن
که سیمین ساعد است و سخت بازو
همانا در تمام مصر جان نیست
که با زر گشت یوسف هم ترازو
بخاک کوی تو یارب چه بو بود
که آنجا ناف میمالند آهو
بیارد بوسه ای گر زآن لب لعل
زبحرین مژه ریزیم لؤلو
مجاور زلف و خالت بر جمالند
کز آتش ناگزیر افتاده هندو
غریق عشق را طوفان نباشد
که دارد هفت دریا تا بزانو
سکندروار تیغ ابروانش
مرا دادار صفت بشکافت پهلو
بهشت عارضت را جادوانند
ببابل سحر گر میکرد جادو
ندیده شاهد ما خاص یا عام
چرا غوغای او باشد بهر کو
اگر مهر علی یارب گناهست
ببخش آشفته کش ذنبی است معفو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو از نوروز گردد این جهان نو
هوا خوشتر شود آنگه همی رو
مرا هجران آن آهوی آمو
همی دارد چو بچه مرده آهو
ز گردشهای این چرخ سبکرو
همان آید کزان سنگ و از آن جو
پدر گفتش که چون زر سایه افکند
ترا از گوهر و از پایه افکند
نیاید دُنیی و دین راست هر دو
ز حق میدان که نتوان خواست هر دو
در این رقص و در این های و در این هو
میان ماست گردان میر مه رو
اگر چه روی میدزدد ز مردم
کجا پنهان شود آن روی نیکو
چو چشمت بست آن جادوی استاد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.