گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

نوروز عجم آمده و عید همایون

نوروز عرب ساز کن از پرده قانون

شاید بنوائی برسانی دل عشاق

گر راست زنی رنگ بآهنگ همایون

گلبانگ عراقی برد از راه حجازم

از مویه حصاری شده ام با دل محزون

رخساره ضریری کند افیون و حشیشت

ای ساقی گلچهره بده باد گلگون

هر چند زنم آتشم آن آب شررخیز

درده که بود جان و دل از آب تو ممنون

زآن آتش جواله سیاه بیاور

تا سوزیم و آریم از دایره بیرون

آن باده که سوزنده تر از آتش طور است

دلدار کند عرضه در او طلعت میمون

زآن می که سلامت بردت تا کوی سلمی

زآن می که کشد لیلی از حی سوی مجنون

آشفته کشد زآن می سرمست بگوید

مدح علی عالی آن مظهر بیچون

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

آیین عجم رسم جهاندار فریدون

بر شاه جهاندار فری باد و همایون

امیر معزی

آن غالیه گون‌ زلف بر آن عارض گلگون

شیری است درآویخته از عاج و طبرخون

وان خط سیه چون سپه مورچگان است

بر برگ‌ گل و برگ سمن‌ کرده شبیخون

ای بر لبِ شیرین تو عابد شده عاشق

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
امیر شاهی

تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون

از دیده روانست به هر نیم شبی خون

خطی است به خون گل سیراب نوشته

آن سبزه نو رسته بر آن عارض گلگون

سنگی که زدی بر سر ما بیجهتی نیست

[...]

شاهدی

گویا بگذشتی ز چمن با رخ گلگون

کز گونه تو لاله خجل گشت و دگرگون

زنجیر بود چاره دیوانه ولیکن

ماییم که گشتیم به زنجیر تو مجنون

خطت سپه زنگ چو می برد سوی روم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه