کله بست از مشک تر صبح همایون فال من
مهر دارد در گریبان حبذا اقبال من
کوکب مسعود ارم کاخترم در روز تافت
عید نوروز است گوئی روز و ماه و سال من
چند درهم بشکنی پیوسته آنزلف بخم
آخر ای باد صبا رحمی بکن بر حال من
راست بودم بر صراط مستقیم اسلامیان
کفر زلف هندویی شد مایه اضلال من
ناله زیر و بم بربط فرامش میکند
بشنود گر ناله مطرب از این چون نال من
گردو روزی ناله کردم یا که رفتم در حرم
بگذرای پیر مغان از زشتی اعمال من
حالت آشفته از زلفین خود با شانه پرس
تا بگوش تو بگوید مو بمو احوال من
نام تو آمد زدم چون از کتاب عشق فال
یا علی فرخنده آمد تا به آخر فال من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است. شاعر با اشاره به صبح و نوروز، حال خوشی را توصیف میکند که در آن عشق و زیبایی نقش اصلی را ایفا میکند. او به زلف معشوق و تأثیر آن بر روی خود میپردازد و از دشواریها و عذابهایی که عشق برایش به همراه دارد، سخن میگوید. شاعر در عین حال به صداقتش در راه ایمان اشاره کرده و از زیبایی و بزرگی معشوق خود میگوید. در نهایت، نام معشوق را با نام علی به زبان میآورد و به فال خوش اشاره میکند. به طور کلی، شعر ترکیبی از احساسات عاشقانه، عمیق و عرفانی است.
هوش مصنوعی: با بویی از مشک، سرم را در صبح زود بر روی زانوهایم گذاشتهام. فال من نشان از محبت دارد و در آغوشم، خوشبختی و سعادت موج میزند.
هوش مصنوعی: ستاره خوشبختی من مانند روشنایی روزی است که در عید نوروز میتابد، انگار که این روز و ماه و سال، برای من خاص و فرخنده هستند.
هوش مصنوعی: مدتیست که در دل خود غم و اندوه دارم و ای باد صبا، لطفی کن و به حال من توجهی داشته باش.
هوش مصنوعی: من در مسیر درست و راست اسلامی قرار داشتم، اما زلفهای هندو (یعنی زیباییها و جذابیتهای غیر اسلامی) باعث شدن که از این مسیر منحرف شوم.
هوش مصنوعی: اگر صدای غمانگیز بربط را بشنوی، نالهام را فراموش میکنی؛ البته اگر صدای نوازنده را بشنوی که نالهام را مانند ناله خودم به شنونده منتقل میکند.
هوش مصنوعی: روزی نالهای از دل کردم یا به زیارت معبدی رفتم، و از پیر مغان خواستم که از زشتی کارهایم بگذرد.
هوش مصنوعی: به حالت پریشان و درهمریخته موهایت نگاهی بینداز، شاید با شانهای که از آن استفاده میکنی، بتوانی به گوش تو بگوید که وضعیت من چگونه است.
هوش مصنوعی: وقتی که نام تو را به زبان آوردم، حس کردم که در کتاب عشق برایم نشانهای خوش یمن و نیکو آمده است، و این احساس تا پایان مسیرم ادامه دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رشک میبردند شهری بر من و احوال من
کرد ضایع کار من این بخت بی اقبال من
طایری بودم من و غوغای بال افشانیی
چشم زخمی آمد و بشکست بر هم بال من
بخت بد این رسم بد بنهاد و رنجاند از منت
[...]
می دود حاجت به راه خواهش از دنبال من
همت استغنا همی آرد به استقبال من
صدر عزت قرب می جوید به من، دشمن کجاست؟
تا ببیند رتبه عشق بلند اقبال من
عزتی دارم که گر پا دیر در جنت نهم
[...]
بس که دارد گرد کلفت چهره احوال من
روی می مالد به خاک آیینه را تمثال من
بلبل من از حریم بیضه تا آمد برون
گل ز شبنم خیمه بیرون زد به استقبال من
نامرادی مطلب افتاده است در راه طلب
[...]
اوج گیرد رتبة افتادگی از حال من
تیرهبختی سر به گردون ساید از اقبال من
بس که در افتادگیها گرد بر رویم نشست
خاک بر سر میکند آیینه از تمثال من
من به راه وصل پویان روز و شب چون آفتاب
[...]
دلبر کاتب که می داند سراسر حال من
خط روی اوست فردا نامه اعمال من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.