گفتی بلب رسانم از اشتیاق جانت
جان من است آن لب امشب بیار بر لب
از سرو و گل چو خواهی امشب که هست در بر
مهر وی سر و قامت مشکبوی سیم غبغب
از تاب جعد مویت وز آفتاب رویت
یک دل هزار سودا یک جان و یک جهان تب
زان لب بگو حدیثی تا نیشکر نکارند
برقع فکن که پوشد رخساره ماه نخشب
میگفت سبزه خط با آهوان چشمت
هٰذا نَباتُ خِضرٌ یَرتَع بِها و یَلعَب
آشفته وار امشب برگو مدیح حیدر
از آن دهان شیرین کاین است عین مطلب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به اشتیاق و زیبایی معشوق اشاره میکند و از لبهای او که جانش را به آنها وابسته میداند، طلب میکند تا آنها را بیافریند. به توصیف سیرت و صورت معشوق میپردازد و از ویژگیهای او مانند موها و چهرهاش سخن میگوید. او همچنین از لبهای معشوق میخواهد که داستانی بگوید تا شیرینی کلامش مانند نیشکر باشد. شاعر در نهایت به یاد حیدر (علی بن ابیطالب) و ویژگیهای او میافتد و از دهان شیرین معشوق میخواهد که او را مدح کند.
هوش مصنوعی: گفتی که برای اینکه اشتیاق جانت را به من برسانی، جان من هم به همین دلیل است. امشب لبان خود را بیاور بر لب من.
هوش مصنوعی: اگر امشب بخواهی از زیباییهای سرو و گل صحبت کنی، باید به یاد داشته باشی که در کنار مهر او، سر و قامتش مانند عطر مشک و سیمی است که درهم تنیده شدهاند.
هوش مصنوعی: از زیبایی موهای مجعد تو و تابش نور چهرهات، دلم پر از آرزوهاست و وجودم در گیر و داغ بیپایانی است.
هوش مصنوعی: از آن لبها سخنی بگو تا دیگران نتوانند بر زبان بیاورند. حجاب را کنار بزن تا چهرهی ماه مانند را نشان دهند.
هوش مصنوعی: میگفتی سبزهی خطی را با چشمهای آهو مانندت، این باغی است سرسبز که آنها در آن به چرا و بازی مشغولند.
هوش مصنوعی: امشب به شکلی آشفته و بینظم، از آن زبان شیرین درباره حیدر ستایش کن، زیرا این حقیقتی است که باید گفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خهخه به نام ایزد آن روی کیست یارب
آن سحر چشم و آن رخ آن زلف و خال و آن لب
در وصف حسن آن لب ناهید چنگ مطرب
بر چرخ حسن آن رخ خورشید برج کوکب
مسرور عیش او را این عیش عادتی غم
[...]
رغبت به عاشقان کن ای جان صدر غایب
بنشین میان مستان اینک مه و کواکب
آن روز پرعجایب وان محشر قیامت
گشتهست پیش حسنت مستغرق عجایب
چون طیبات خواندی بر طیبین فشاندی
[...]
قندیست آتشینرو، شمعیست انگبینلب
ماه سپهرکسوت، مهر هلالغبغب
قطران مشک و خالش از مُشک و گل مُسَلسَل
کافور آب و خاکش از شیر و می مرکب
ترک جهانفروزش گنجی ز نیمروزش
[...]
ای زلف و عارض تو با هم چو روز در شب
خورشید را ز رویت گاهی عرق، گهی تب
با روی تو اگر مه دعوی کند به خوبی
از اوج آسمانش در کش به چاه نخشب
چشمت به طاق ابرو پیوسته تیر در قوس
[...]
ای عقل ذوفنونان پیش تو طفل مکتب
از فیض بارگاهت لبریز دست مطلب
گویم پی دعایت تا صبح ز اول شب
ای عنصر تو مخلوق از کبریای مشرب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.