گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

قندی‌ست آتشین‌رو، شمعی‌ست انگبین‌لب

ماه سپهرکسوت، مهر هلال‌غبغب

قطران مشک و خالش از مُشک و گل مُسَلسَل

کافور آب و خاکش از شیر و می مرکب

ترک جهان‌فروزش گنجی ز نیمروزش

موی طلسم‌سوزش مارِ مُسَلسَل از شب

گر پاسبانی وی در برج مه نبودی

سعد زمین گرفتی از وی وبال کوکب

خسرو ز شوق لعلش تا چند سوزی آخر

باری دمی برون آی از سوزش تب شب

 
 
 
انوری

خه‌خه به نام ایزد آن روی کیست یارب

آن سحر چشم و آن رخ آن زلف و خال و آن لب

در وصف حسن آن لب ناهید چنگ مطرب

بر چرخ حسن آن رخ خورشید برج کوکب

مسرور عیش او را این عیش عادتی غم

[...]

مولانا

رغبت به عاشقان کن ای جان صدر غایب

بنشین میان مستان اینک مه و کواکب

آن روز پرعجایب وان محشر قیامت

گشته‌ست پیش حسنت مستغرق عجایب

چون طیبات خواندی بر طیبین فشاندی

[...]

ناصر بخارایی

ای زلف و عارض تو با هم چو روز در شب

خورشید را ز رویت گاهی عرق، گهی تب

با روی تو اگر مه دعوی کند به خوبی

از اوج آسمانش در کش به چاه نخشب

چشمت به طاق ابرو پیوسته تیر در قوس

[...]

سیدای نسفی

ای عقل ذوفنونان پیش تو طفل مکتب

از فیض بارگاهت لبریز دست مطلب

گویم پی دعایت تا صبح ز اول شب

ای عنصر تو مخلوق از کبریای مشرب

آشفتهٔ شیرازی

گفتی بلب رسانم از اشتیاق جانت

جان من است آن لب امشب بیار بر لب

از سرو و گل چو خواهی امشب که هست در بر

مهر وی سر و قامت مشکبوی سیم غبغب

از تاب جعد مویت وز آفتاب رویت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه