خبر زمصر که دارد بشیر کیست عزیزان
که جان بکف بسر ره ستاده پیر بکنعان
هزار سلسله دل ناگهان زجای بجنبد
مگر که زلف سیاه تو بود سلسله جنبان
بهندوان تو نازم هزار بار کز افسون
بر آفتاب و بر آتشکده شد است نگهبان
زباغ بلبل اگر رفت گو برو که سر آمد
بشاخسار محبت هزار مرغ خوش الحان
بهوش باش تو ایشیخ پارسا که همه شب
بکفر زلف دو تا میزند بتی ره ایمان
چرا به تیره شب عاشقان تو رحم نداری
تو را که شد ید و بیضا عیان زچاک گریبان
نه سودمند بسودای عشق آمده عناب
بیار بوسی و فارغ کنم زدست طبیبان
تو میروی همه جا آفتاب وار درآئی
من از قفای تو آیم چو سایه از همه پنهان
زآب دیده سرشکم بشست نامه و گفتی
زچیست نامه آشفته را بخون شده عنوان
مگر که سلسله حب مرتضی زعنایت
برون کند زسر آشفته را خیال پریشان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و زیبایی و چالشهای آن صحبت میکند. شاعر به بشیر اشاره دارد و ابراز میکند که عشق و محبت همچون زلف معشوق، در دلها حرکتی ایجاد میکند. او به جذابیت و افسونِ محبوبهاش اشاره میکند و از بلبل و پرندهها به عنوان نماد عشق و زیبایی یاد میکند. در ادامه، شاعر به نگرانی از شب و تاریکی عشق میپردازد و از مشکلاتی که در این راه وجود دارد، صحبت میکند. همچنین به حال و هوای عاشقان، و اینکه چگونه عشق میتواند روح انسان را تحت تأثیر قرار دهد، اشاره میکند. در نهایت، شاعر خواهان روشنایی و آرامش در دل عشاق است.
هوش مصنوعی: این خبر را بشنوید که کیست آن مژده دهنده عزیزان، که با جانفشانی در راه، به جانب پیر کنعان در حرکت است.
هوش مصنوعی: دلهای بسیاری به ناگاه به حرکت درمیآیند، مگر اینکه این تحرک ناشی از زیبایی و جاذبه زلف سیاه تو باشد که مانند یک ریسمان همه را به خود میکشاند.
هوش مصنوعی: من به زیبایی و ناز تو افتخار میکنم، چرا که افسون تو، هم آفتاب و هم آتشکده را تحت حفاظت خود قرار داده است.
هوش مصنوعی: اگر بلبل از باغ برود، بگو که دیگر چیزی از محبت و عشق باقی نمانده و هزاران مرغ خوشصدا نیز در آنجا نیستند.
هوش مصنوعی: ای باهوش، مراقب باش! که این عابد بینظیر، در تمام شب با زلفهای دوطرفهاش، به کفر و گمراهی میپردازد و دلها را از ایمان دور میکند.
هوش مصنوعی: چرا به شبهای تاریک عاشقان تو توجهی نمیکنی؟ تو که مانند معجزهای روشن و آشکار هستی.
هوش مصنوعی: درتحفه عشق، هیچ فایدهای نمیبرند؛ بیار انار و بوسهای بزن و من را از دست پزشکان رها کن.
هوش مصنوعی: تو به هر جا که میروی، مانند آفتاب وارد میشوی و نور افشانی میکنی. من هم از پشت تو حرکت میکنم و مانند سایهای از همه جا دور هستم.
هوش مصنوعی: از اشک چشمم نامهای شسته شد و گویی پرسیدند این نامه پر از آشفتگی از چه چیزی است.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که محبت حضرت علی (ع) بتواند افکار آشفته و پریشان مرا آرام کند و از سردرگمی نجات دهد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز خلق خواجهٔ عالم ز رای مهتر دوران
معطر آمده گیتی منور آمده کیهان
بهینه بندهٔ گیهان خدای و خواجهٔ عالم
مهینه مهدی معجز نمای و هادی دوران
درون چنبر حزمش قرار تودهٔ غبرا
[...]
شبی چو زلف دلارام مشک فام و شبه سان
بسان خط بتان تار و جعد خوبان تاران
کشیده بودم از آسیب دهر پای به دامن
فکنده بودم از اندوه فکر سر به گریبان
ز دیده اشک روانم، روان به دامن صحرا
[...]
خدیو خطه امکان امام عصر زمان
شریک قرآن هادی انس و رهبر جان
ظهور هستی مطلق خلیفه الرحمن
به روز وحدت واجب نتیجه امکان
شه زنان، به سرزنان و موکنان
به گریه گفت: کو سران ایران، دلاوران ایران؟
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.