ای ساقی و دستگیر مستان
دل را ز وفای مست مستان
ای ساقی تشنگان مخمور
بس تشنه شدند می پرستان
از دست به دست می روان کن
بر دست مگیر مکر و دستان
سررشته نیستی به ما ده
در حسرت نیستند هستان
چون قیصر ما به قیصریهست
ما را منشان به آبلستان
هر جا که می است بزم آن جاست
هر جا که وی است نک گلستان
یک جام برآر همچو خورشید
عالی کن از آن نهال پستان
دیدار حق است مؤمنان را
خوارزم نبیند و دهستان
منکر ز برای چشم زخمت
همچو سر خر میان بستان
گر در دل او نمینشیند
خوش در دل ما نشسته است آن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوتی به مینوشی و لذت بردن از زندگی است. شاعر از ساقی میخواهد که شراب را بهدست مستان برساند و تأکید میکند که در دنیای جوانی و شوق، هیچ چیز جز عشق و مینوشی مهم نیست. او به سادگی میگوید که هر جا که می و بزم باشد، همانجا بهشت است و با نوشیدن شراب، دلها شاداب خواهند شد. در نهایت، او به رابطه عاشقانه با خدا و نعمتهای الهی اشاره میکند و میگوید که اگر بعضی از دلها پر از محبت نیستند، در دل او (خدا) همیشه محبت و شادی وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای نوشنده شراب و یار مستان، دل را از وفای عاشقان مست پر کن.
هوش مصنوعی: ای ساقی، افرادی که تشنهاند و مشتاق شراب، اکنون به شدت نیازمند جامهای پر از نوشیدنی هستند.
هوش مصنوعی: آب را از یک ظرف به ظرف دیگر بریز و به آن دست نزن، زیرا ممکن است در این میان فریبی به وجود آید.
هوش مصنوعی: ما را از رموز وجود آگاه کن، زیرا آتش حسرت به دلهایمان شعلهور است و ما در جستجوی حقیقتی هستیم که به آن نرسیدهایم.
هوش مصنوعی: وقتی که امپراتور ما در قیصریه است، ما را به آبلستان نسبت ندهید.
هوش مصنوعی: هر کجا که می و شوری وجود دارد، آنجا بزم و مجالس شادی برپا است و هر کجا که او باشد، زیبایی و گلستان وجود دارد.
هوش مصنوعی: یک لیوان بیاور و مانند خورشید درخشان کن، از آن درختی که به تو شیر میدهد.
هوش مصنوعی: مؤمنان در دیدار خداوند، نگران یا ترسناک نیستند و از محیط و مکانهای کوچک و بیاهمیت رنج نمیبرند.
هوش مصنوعی: ناسپاس و بیوفا مثل سر خر در میان باغ، چشمم را به خاطر زخم تو نمیبیند.
هوش مصنوعی: اگر او در دل خود احساس خوبی ندارد، حداقل ما در دل خود این خوشحالی را داریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
واجب صدقهام به زیر دستان
گو خواه بدزد و خواه بستان
ای روی تو شمع بتپرستان
یاقوت تو قوت تنگدستان
زلف تو و صد هزار حلقه
چشم تو و صد هزار دستان
خورشید نهاده چشم بر در
[...]
ای رشک بتان و بت پرستان
آرام دل خراب مستان
سر مست رود چو در گلستان
پامال کند جمال بستان
من ناله کنان ز غم همه شب
او خفته به ناز در شبستان
یارب که از آن خدای ناترس
[...]
ای چشم تو چشم بند مستان
روی تو چراغ بت پرستان
بادام تو نقل میگساران
عناب تو کام تنگدستان
مرجان تو پرده دار لؤلؤ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.