گنجور

 
خواجوی کرمانی

ای چشم تو چشم بند مستان

روی تو چراغ بت پرستان

بادام تو نقل میگساران

عناب تو کام تنگدستان

مرجان تو پرده دار لؤلؤ

ریحان تو خادم گلستان

رخسار تو در شکنج گیسو

رخشنده چو شمع در شبستان

سرنامه ی حسن یا خطست این

عنوان جمال یا رخست آن

ای شمع مریز اشک خونین

گریه چه دهی بیاد مستان

صدر جامه دریده ام چو غنچه

بر زمزمه ی هزار دستان

سرخاب قدح تهمتنانرا

از پای درآورد بدستان

خواجو دهن قرابه بگشای

وز لعل پیاله کام بستان

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

ای روی تو شمع بت‌پرستان

یاقوت تو قوت تنگدستان

زلف تو و صد هزار حلقه

چشم تو و صد هزار دستان

خورشید نهاده چشم بر در

[...]

مولانا

ای ساقی و دستگیر مستان

دل را ز وفای مست مستان

ای ساقی تشنگان مخمور

بس تشنه شدند می پرستان

از دست به دست می روان کن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
امیرخسرو دهلوی

سر مست رود چو در گلستان

پامال کند جمال بستان

من ناله کنان ز غم همه شب

او خفته به ناز در شبستان

یارب که از آن خدای ناترس

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
شاه نعمت‌الله ولی

رندانه بیا به بزم مستان

می نوش ز جام می‌ پرستان

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه