زین بادیه چون رفت مه نوسفر من
کاین دشت همه دجله شد از چشم تر من
خوش باد بمرغان چمن وقت که صیاد
در دام شکسته است همه بال و پر من
شد چاشنی کام رقیبش شکر وصل
آن نخل که خورد آب زخون جگر من
دادی تن سیمین بزر و نیست بیادت
از اشک چه سهم من و روی چو زر من
ای یوسف کنعانی در مصر عزیزی
هرگز نکنی یاد که چونشد پدر من
این برق جهانسوز که بر حاصل ما رفت
هیهات که بر جای گذارد اثر من
از کوه غم عشق تو آمد سحر آواز
مژده که دو صد طور بود در کمر من
آشفته چه سوز است بجانم که در این باغ
همچون شجر طور شرر شد ثمر من
بگفت سحر پیر خرابات بمستان
سرچشمه کوثر بود از خاک در من
آن باده فروش خم توحید الهی
کش خاک کف پای بود تاج سر من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امسال ز هجران تو ای خوش پسر من
یارب چه عنا بود که آمد به سر من
خونم چو جگر بسته شد از درد و عجب آنک
از دیده تو بگشادی خون جگر من
گر زین سفرت دیرتر آوردی گردون
[...]
بیم است که صد آه برآرم ز جگر من
تا بی تو چرا میبرم این عمر به سر من
آگاه از آنم که به جز تو دگری نیست
و آگاه نیم از بد و از نیک دگر من
عمری ره تو جستم و چون راه ندیدم
[...]
لب تشنگی حرص ندارد جگر من
خشک از قدح شیر برآید شکر من
در مشرب جان سختی من رطل گران است
هر سنگ که از حادثه آید به سر من
از مشرق مغرب گل خورشید برآمد
[...]
تمثال فنایم چه نشان؟ کو اثر من
خودبین نتوان یافتن آیینهگر من
گمکرده اثر چون نفس باز پسینم
کو هوش که از آینه پرسد خبر من
جمعیت شبنم گره بال هوایی ست
[...]
ای کار گه نقش خیالت بصر من
گلچین گلستان جمالت نظر من
سلطان سراپرده تجریدم و باشد
از خاک کف پای تو تاجی بسر من
از کثرت امواج حوادث ز چه ترسم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.