گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

وه که به ناف خون شود نافه آهوان چین

تا که به باد داده‌ای طره و زلف عنبرین

گر ببری هزار دل نیست خبر ز هستیم

بسکه شکنج زلف تو، خم به خم است و چین به چین

یار ز راه می‌رسد غالیه سوده بر سمن

باد ز باغ می‌وزد مشک ختن در آستین

گرد لبت چه دید خم، وهم فتاد بر غلط

گفت هجوم مور بین باز به‌گرد انگبین

کاخ تمام لاله شد تا تو کشیده‌ای نقاب

بزم پر از ستاره شد خوی چو فشاندی از جبین

پرده عشق ساز کن مطرب بزم عاشقان

تا که به مزد چنگ تو بذل کنیم عقل و دین

سرو چمان من چو خضر ار گذرد به‌سوی دشت

جای گناه سر زند ناز و کرشمه از زمین

زلف سیاه هندویش غمزه چشم جادویش

آن ز یسار می‌برد، وآن کشدم سوی یمین

منع نظر نمی‌کند آشفته زاهدم دگر

بنگرد ار به چشم ما آینه خدای‌ بین

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

راز تو فاش می کنم صبر نماند بیش از این

بیش فلک نمی‌کشد درد مرا و نی زمین

این دل من چه پرغم است وان دل تو چه فارغ است

آن رخ تو چو خوب چین وین رخ من پر است چین

تا که بسوزد این جهان چند بسوزد این دلم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سیدای نسفی

شد ز جفای آسمان قامت ماه در کمین

چشم کشاده سیدا گردش چرخ را بوبین

کار فلک به بیدلان هست مدام جور و کین

وحشی اگر چنین بود طور زمانه بعد از این

یغمای جندقی

چون به معلق ایستد آن مه و سر در آستین

سرو بروید از فلک، ماه بجوشد از زمین

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از یغمای جندقی
قاآنی

دوش ‌که شاه اختران والی چرخ چارمین

کرد ز اوج آسمان میل به مرکز زمین

من ز پس ادای فرض اندر خانهٔ خدا

بر نهجی ‌که واردست از در شرع و ره دین

کردم زی سرای خود میل و زدم قدم برون

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قاآنی
صفایی جندقی

مفتی شفتی شقی شد به جهنم از جهان

مرد و فزود مرگ او رونق شرع و رنگ دین

غاصب حق اولیاء رهزن منهج هدی

عار علی مرتضی، ننگ محمد امین

حجت جوق اشقیا، حاکی سمعه و ریا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه