دعوی عشق میکنم کذب شده دعای من
رفتی و مانده ام بجا وای من و وفای من
تنگ شده است عیش دل بیگل گلستان دل
رفت بهار و شد خزان تا چه کند خدای من
چون جرسم بغلغله طی نشده چه مرحله
باد صبا بقافله خیز و ببر دعای من
مردم دیده خون شوی وز نظرم برون شوی
تا نه کنی به پیش کس فاش تو ماجرای من
آه سحرگهی بود محرم ماه خرگهی
نامه دل باو رسان قاصد بادپای من
دم زنوا فروهلد برقش از درون جهد
گر بشبی در انجمن نی شنود نوای من
در غم عاشقی زدل خواست گواه مدعی
چهره و اشک و آه من شاهد مدعای من
وه که خلیل کی کند بابت بتکده چنین
کان بت پارسی کند با دل پارسای من
آشفته جز از علی بیم و امید خود نبر
کاز تو بود بهر دو سر خوف من و رجای من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از درد و ناامیدی عاشقانه سخن میگوید. شاعر از جدایی محبوب و عاطفهی ناگوار خود مینالد. او به خلاء عاطفی و سریع تغییر حال از بهار به خزان اشاره دارد. شاعر دعا میکند که باد صبا نامهاش را به محبوب برساند و از او خواهش میکند که ماجرای عاشقانهاش را فاش نکند. او با اشاره به وجود غم و اندوه در دلش، به اشکها و نالههایش به عنوان شهادت بر عشقش اشاره میکند و در پایان به امید و بیم ناشی از عشق اشاره دارد. این شعر عاطفی، عمیقترین احساسات انسانی را در قالب عشق و ناکامی به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من ادعا میکنم که عاشق هستم، اما دعاهایم بینتیجه ماندهاند. تو رفتی و من تنها ماندهام، وای به حال من و وفاداریم.
هوش مصنوعی: دل دیگر از شادی و خوشی خالی شده است و باغ دل که پر از زیباییها بود، دیگر چیزی ندارد. فصل بهار رفته و اکنون خزان فرا رسیده است. خداوند نقشهاش چیست؟
هوش مصنوعی: وقتی که وجودم هنوز در حال نوسان و تغییر است، چه نیازی به این است که باد صبا مرا به سوی قافله ببرد؟ فقط دعا و آرزوی من را با خود ببر.
هوش مصنوعی: مردم شما را به گریه وا میدارند و از نظر من خارج میشوید تا اینکه ماجرای من را با هیچکس به طور آشکار مطرح نکنید.
هوش مصنوعی: در صبح زود، نالهای وجود دارد که به دل نزدیک است. من نامهای از دل را به او میفرستم و این پیام را با کمک بادهایی که نرم و سریع هستند، به او میرسانم.
هوش مصنوعی: اگر دم از عشق بزنی، جاذبهات از درون، همه را به سمت خود میکشاند. اگر شبی در جمع باشی، صدای من را نخواهی شنید.
هوش مصنوعی: در دل عاشقانهام، از دل خواستم که گواهی بدهد. کسانی که به عشق من شک دارند، چهرهام، اشکهایم و آههای من، شاهدی بر ادعای من هستند.
هوش مصنوعی: آه، خلیل چه زمانی میتواند به خاطر چنین جایی احساساتی بکند که بت فارسی از دل پارسای من تقدیر کند؟
هوش مصنوعی: فقط از علی امید و ترس خود را برنگیر، چرا که تمام آرزوها و نگرانیهای من به او وابسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سیر نمیشوم ز تو ای مه جان فزای من
جور مکن جفا مکن نیست جفا سزای من
با ستم و جفا خوشم گر چه درون آتشم
چونک تو سایه افکنی بر سرم ای همای من
چونک کند شکرفشان عشق برای سرخوشان
[...]
ای ز تو کوه کوه غم بر دل مبتلای من
نیست مراد خاطرت جز غم و جز بلای من
هر مژه کرده جوی خون بر رخ من روان ولی
کیست که با تو دم زند از من و ماجرای من
مهر و وفای من مبین ترک جفای خود مکن
[...]
چون به مصیبت از ازل رفت همی قضای من
چیست مصیبت دگر ساز طرب برای من
ز ابروی و قد دلستان دام منه که بس مرا
نیزه آسمان گذر تیغ جهانگشای من
خصم به جامه جدل قاسم و خلعت طرب
[...]
مبین به زهد خشگ و این عمامه و ردای من
که این عمامه و ردا، همه بود بلای من
نظاره کن ولای من وفای من صفای من
به بزم می کشان نگر مقام وحدّ و جای من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.