گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

من بهوای نوگلی نغمه سرا و بلبلان

از گل بوستان خود جمله شدند بدگمان

گلشن ماست بیخزان گلبن ما درونهان

منبت بیهده مبر جان پدر زباغبان

یوسف ما بقافله دل چو جرس بولوله

گرد صفت فتاده ام من بقفای کاروان

درد محبت ار بود لازم اوست غیرتی

نکته ی عشق این بود گو بحریف نکته دان

شیخ مقیم در حرم برهمن است یا صنم

همتی ای خضر که من بازپسم زهمرهان

همدم مدعی شدن بس نبود که در خفا

نیش زنند بر دلم از سر طعنه همدمان

طفلی و خو گرفته ای با پدر از ره وفا

لیک خبر نباشدت از من پیر ناتوان

آشفته عاشق ویم گر ببری رگ و پیم

گو دو جهان بحق من جمله شوند بدگمان

عاشق مرتضی منم بنده مجتبی منم

دشمن جان من شوند از چه کران تا کران

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مجیرالدین بیلقانی

قاعده ای نهاد خوش حسن تو باز در جهان

عشق تو زد سه نوبه ای بر در دار ملک جان

شعبده لب ترا از پی دلبری فلک

ماند به شکل حقه ای مهره مار در دهان

از تو من شکسته دل همچو پیاله در خطم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مجیرالدین بیلقانی
خاقانی

شاه جهان گشای را از شب و روز آن جهان

باد هزار سال عمر، اینت دعای راستین

اثیر اخسیکتی

ای جهان را، یادگار از طغرل و الب ارسلان

آسمان داد و دینی آفتاب دودمان

بوسه داده نعل یکران تو طوق ماه نو

سجده برده پیش دیوان تو، طاق ابروان

تا هزاران قرن دیگر هم، نیارد روزگار

[...]

مولانا

مانده شده‌ست گوش من از پی انتظار آن

کز طرفی صدای خوش دررسدی ز ناگهان

خوی شده‌ست گوش را گوش ترانه نوش را

کو شنود سماع خوش هم ز زمین هم آسمان

فرع سماع آسمان هست سماع این زمین

[...]

حافظ

فاتحه‌ای چو آمدی، بر سر خسته‌ای بخوان

لب بگشا که می‌دهد، لعل لبت به مرده جان

آن که به پرسش آمد و، فاتحه خواند و می‌رود

گو نفسی که روح را، می‌کنم از پیَش روان

ای که طبیبِ خسته‌ای، روی زبان من ببین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه