گو بمجنون کز من آموزد دگر درس جنون
زآنکه دوشم خیمه زد لیلی بصحرای درون
اشگ یعقوب از هوای یوسف آمد سوی مصر
آب رود نیل اندر چشم قبطی کرد خون
سوز عشقت جا گرفت در درون جان من
وین نخواهد رفت از دل تا نیاید جان برون
تو کشی صهبای گلرنگ از ایاغ مدعی
من خورم از خون دل هر شب شراب لاله گون
تیر افکندی بمن آمند غلط بر جان غیر
وین نمی بینم مگر از تیره بخت واژگون
میکند آشفته گر زنجیر مجنون را علاج
تو اسیر زلف یاری و جنونت شد فزون
دفع این سودا نباید از طبیبان جهان
جز علی کاندر کف او بود امر کاف و نون
عشق بنشاند بدل بیخ هوس را برکند
زانکه او دانا بود بر علم ما کان و یکون
تا که زنجیر جنون شد طره طرار او
ما بدل کردیم عقل خویشتن را بر جنون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای منزه ذات تو «اما یقول الظالمون»
گفت علمت جمله را «ما لم تکونوا تعلمون»
چون منزه باشد از هر عیب ذات پاک تو
جای استغفارشان باشد «و هم یستغفرون»
امر امر تست یارب با پیمبر در نبی
[...]
ای غریو کوس تو در گوش بانگ ارغنون
جزع گشت فام از گرد خیلت گنبد فیروزه گون
با سر تیغ تو عمر سرکشان گشته هبا
در کف سهم تو جان گرد نان مانده زبون
در فلک از عمر تو معمور عالمهای جان
[...]
بانگ آید هر زمانی زین رواق آبگون
آیت انا بنیناها و انا موسعون
کی شنود این بانگ را بیگوش ظاهر دم به دم
تایبون العابدون الحامدون السایحون
نردبان حاصل کنید از ذی المعارج برروید
[...]
تا شدم آگاه از آن زنجیر زلف قیرگون
از هوای او دلم افتاد در راه جنون
گر توئی ماه دو هفته پس نمیگوئی چرا
همچو ماه نو بود حسن تو هر ساعت فزون
گنج حسنت را که مار مشک پیکر بر سرست
[...]
ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غمزه خون
ترک از ده رفت و سهم او نرفت از ده برون
چون نهاد از رسمه زه برطاق ابرو گفتمش
نیست چون چشم تو شوخی زیر طاق نیلگون
عاشق فرد از ستون خیمه هم در وحشت است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.