همرهان همتی که نوسفرم
رهروان مژده ای که بیخبرم
همچو یوسف فتاده ام در چاه
گو به یعقوب تا رسد پسرم
گفتمش چو نی ایدل مجروح
گفت بستر بود زمشک ترم
چون توانم گریختن از برق
منکه در آشیان بود شررم
نفس سرکش چو آتش و من نی
چون نسوزم که شعله را ببرم
سیلم اندر قفا و من خاشاک
کی بجا ماند از وجود اثرم
کشته نخلم پی رطب دهقان
حیرتم کاز چه مقل شد ثمرم
چیستم شبنمی برابر مهر
یا کتان در مقابل قمرم
هست هر سو بزه خدنگ قضا
نیست جز عشق در جهان سپرم
من نظر برنگیرمت از چشم
مژه چون تیر دوزد از نظرم
گرچه پرتم کند رقیب از کوه
وه که با دوست دست در کمرم
گوهر حب مرتضی دارم
تا نه پنداریم که بدگهرم
شاید آشفته ره برم بحرم
ره این بادیه که می سپرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تیر و تیغست بر دل و جگرم
غم و تیمار دختر و پسرم
هم بدینسان گدازدم شب و روز
غم و تیمار مادر و پدرم
جگرم پاره است و دل خسته
[...]
مددم ده به همّت ای مکرم
تا من دل شکستهٔ مجرم ،
عمر بیتو به سر چگونه برم
که همی بیتو روز و شب شمرم
خونها از دو دیده پالودم
رخنه رخنه شد از غمت جگرم
تو ز شادی و خرمی برخور
[...]
آب صافی شده ست خون دلم
خون تیره شدست آب سرم
بودم آهن کنون ازو زنگم
بودم آتش کنون ازو شررم
ز آفت روزگار بر خطرم
هرچه روز است تیره روزترم
همچو خرچنگ طالع خویشم
که همه راه باز پس سپرم
دور گردون گسست بیخ و بنم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.