بده می کز فروغش خرقه و دفتر بسوزانم
بمستی از سر این سبحه و زنار برخیزم
بکش آن سرمه در چشمم که غیر از دوست نشناسم
بسازم ساز صلح کل و از پیکار برخیزم
زلطف ای شاخ طوبی بر سر من سایه ای افکن
که از وجد و شعف از سایه دیوار برخیزم
بکن در میکده خاکم که وقت نفخ صور از جا
چو گرد از آستان خانه خمار برخیزم
به دوزخ چون بری آشفته را با مهر حیدر بر
که با دامان پرگل چون خلیل از نار برخیزم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بده می کز فروغش خرقه و دفتر بسوزانم
بمستی از سر این سبحه و زنار برخیزم
بکش آن سرمه در چشمم که غیر از دوست نشناسم
بسازم ساز صلح کل و از پیکار برخیزم
زلطف ای شاخ طوبی بر سر من سایه ای افکن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.