گمان کردم که در هجرت شبی خاموش بنشینم
بر آتش دیگدان دارم کجا از جوش بنشینم
منم آن بلبل شیدا که گلزارم شده یغما
بگو خود ای گل رعنا که چون خاموش بنشینم
بود تا هوشم اندر سر از این سودا بجوشد دل
کرم کن ساقیا رطلی که تا مدهوش بنشینم
کنم چون نی همی ناله بنوشم خون دل چون می
چو بیروی تو یک شب من به نای و نوش بنشینم
مرا نار هوا در دل مرا سودای تو بر سر
سراپایم گرفت آتش کجا از جوش بنشینم
حریم کعبه دل را مقیم آستانستم
به یادت چند در این کشور مغشوش بنشینم
ز شوق حلقهٔ گیسوی تو رفتم سوی کعبه
به محراب از برای قبله ابروش بنشینم
نیارم سر فرود آشفته بر تخت جم و قیصر
اگر با آن سگ کو دست در آغوش بنشینم
در میخانه رحمت بود خاک نجف ای دل
بود با آن سگ کو یک دمک همدوش بنشینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساس تنهایی و شیدایی خود را بیان میکند. او در جستجوی آرامش در جایی است که به نظر میرسد نمیتواند به آن دست یابد. او خود را به بلبل شیدایی تشبیه میکند که در گلزارش به یغما رفته و نمیداند چگونه خاموش بنشیند. شاعر از ساقی میخواهد که به او رطلی بدهد تا بتواند دلتنگیاش را فراموش کند و از عشقش به محبوبش بگوید. او احساس میکند که ناراحتی و عشقش سراسر وجودش را گرفته و نمیتواند آرامش یابد. در نهایت، شاعر اشاره میکند که حتی اگر به مکانهای مقدس مثل کعبه هم برود، باز هم او در جستجوی محبوبش است و نمیتواند به راحتی آسوده بماند.
هوش مصنوعی: تصور میکردم که در غم دوری، شبنشینی آرام و بیصدا داشته باشم، اما آتش درونم و احساساتم آنقدر جوشان است که نمیتوانم آرام بگیرم.
هوش مصنوعی: من آن بلبل عاشق هستم که گلستانم غارت شده است. ای گل زیبا به من بگو، وقتی ساکت بنشینم چه اتفاقی میافتد؟
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از ساقی میخواهد که یک پیمانه شراب به او بدهد تا با آن سرش را از فکر و خیال پرهیاهو خالی کند و به حالت مدهوشی و آسودگی دست یابد. او به همت ساقی و شراب، میخواهد از دغدغههای ذهنی خود رها شود و لحظاتی را در آرامش بگذراند.
هوش مصنوعی: من مانند نی در دل غم ناله میکنم و همچون شراب، خون دل مینوشم. بدون حضور تو، یک شب بهتنهایی بر ساز و مینوشم.
هوش مصنوعی: دل من پر از آرزوی تو شده و فکر تو در تمام وجودم را فراگرفته است. این احساسات مانند آتش در من شعلهور است و نمیتوانم آرام بگیرم.
هوش مصنوعی: دل من در کنار حریم کعبه است و به یاد تو روزها در این سرزمین آشفته مینشینم.
هوش مصنوعی: از عشق گیسوان تو به سوی کعبه رفتم، تا در محراب آنجا برای قبلهی ابرویت بنشینم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم سرم را به خاطر مقامهای بزرگ و مشهور مانند جم و قیصر پایین بیاورم. حتی اگر مجبور باشم با سگی که در آغوشش نشسته است، ارتباط برقرار کنم.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و محبت اشاره میکند و از فضیلتهای نجف و میخانه رحمت صحبت میکند. او به دوست خود میگوید که در کنار محبت و دوستی، حتی نشستن با افرادی که ممکن است در نظر دیگران کمتر ارزشمند باشند، نیز زیبا و دلنشین است. در واقع، او از تساهل و همدلی در میان انسانها سخن میگوید و بر اهمیت وجوه معنوی و انسانی رابطهها تأکید میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گذارد کی مرا سودای عشق از جوش بنشینم
که با دل در سخن باشم اگر خاموش بنشینم
زبان انداخت از پا شمع محفل را همان بهتر
چو شاخ گل درین گلشن سراپا گوش بنشینم
مرا نعل است در آتش ز شوق خاکساریها
[...]
درین گلشن چو شاخ گل، سرا پا گوش بنشینم
فغان بلبلی تا نشنوم، خاموش بنشینم
فریبم میدهی از وعده ی فردا، که باز امشب
بصد امیدواری در رهت چون دوش بنشینم
مکش زین بیش، ای سرو سهی از غیرتم، تا کی
[...]
گمان کردم که در هجرت شبی خاموش بنشینم
بر آتش دیگدان دارم کجا از جوش بنشینم
منم آن بلبل شیدا که گلزارم شده یغما
بگو خود ای گل رعنا که چون خاموش بنشینم
بود تا هوشم اندر سر از این سودا بجوشد دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.