چگونه چشمه خورشید را بخاک بپوشم
چو هست آتش عشقم بجان چگونه نجوشم
جنان نظاره ساقی ببرد دوش زهوشم
که ره نیافت زمستی بگوش بانگ سروشم
بکشف راز چو غماز گشت مردم چشم
حدیث عشق زمردم بگو چگونه بپوشم
بوصل آن بر دوشم بگیر دست من ایزلف
که بارهای گران عشق تو نهاده بدوشم
میان تهیست دهل نالد ار زصدمه چوگان
گرم تو گوش بمالی چو چنگ من نخروشم
چگونه جای بگوشم کند نصیحت مردم
که کرده حلقه زلفت هزار حلقه بگوشم
اسیر پای ببندم رها مکن زکمندم
غلام حلقه بگوشم بیا بکس نفروشم
حدیث نسیه زاهد مخوان نه مرد رهم من
بنقد از کف ساقی اگر شراب بنوشم
بجای خاک در تو بهشت عدن نگیرم
مگو تو پند که با بند پند کس نه نیوشم
بدرگه علی آشفته شد ززمره خدام
بقد وسع قبولم اگر کنند بکوشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عواطف عمیق عشق خود اشاره میکند و بیان میکند که چگونه نمیتواند عشقش را پنهان کند و با وجود آتش عشق، نمیتواند آرام بگیرد. او چشمه خورشید را به خاک بپوشاندن به معنای پنهان کردن عشقش میداند و از توصیف لحظاتی که در کنار معشوق سپری میکند، به شدت به عشقش وابسته است. او احساس میکند که در این وضعیت نمیتواند نصیحتهای دیگران را بپذیرد و تنها میخواهد در عشقش غرق شود. شعر او همچنین به معضلات و چالشهایی که در مسیر عشق با آنها مواجه است، اشاره دارد و به این ترتیب توجه خواننده را به عمق احساسات انسانی جلب میکند.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم به خاک بپوشانم نور خورشید را وقتی که آتش عشق در وجودم شعلهور است و نمیتوانم آرام بگیرم؟
هوش مصنوعی: دوش به سراغ من آمد ساقی و من را با نگاهی دلربا به خود جلب کرد. در حالی که به مستی مبتلا بودم، نتوانستم مسیر درست را پیدا کنم و فقط صدای دلنشین او را میشنیدم.
هوش مصنوعی: وقتی راز من فاش میشود و مردم به من نگاه میکنند، داستان عشق در دل من جا دارد. بگو چطور میتوانم این احساسات را پنهان کنم؟
هوش مصنوعی: ای زلیخا، دست مرا بگیر و بار سنگین عشق تو را که بر دوش دارم، بر دوشت بگذار.
هوش مصنوعی: درون این فضا خالی است و صدای دهل به گوش میرسد. اگر تو به صدای ضربههای چوبی که با شدت نواخته میشود گوش دهی، من مانند چنگی نیستم که به راحتی نوازش شوم.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم به نصیحتهای مردم گوش دهم در حالی که موهای تو هزار بار در گوشم حلقه زدهاند و مرا مجذوب خود کردهاند؟
هوش مصنوعی: من خود را در بند تو میبندم و از زنجیر آن رهایی نمیخواهم. من غلام تو هستم و گوش به فرمانت هستم و به هیچ قیمتی خود را به دیگری نمیفروشم.
هوش مصنوعی: به سخنان دور از واقعیت زاهد گوش نده، چرا که من در عرصه زندگی بهطور واقعی و مستقیم با جریانها سر و کار دارم. اگر از دست ساقی شراب بنوشم، این تجربهای عینی است که ارزش بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: من به جای اینکه در تو فقط خاک پیدا کنم، بهشت عدن را نمیخواهم. پس بیهوده نصیحت نکن، چون من هیچکس را به نصیحت شنیدن نمیآورم.
هوش مصنوعی: در حضور علی، به خاطر آواز خادمان، حالتی ناآرام برایم به وجود آمده است. اگر به اندازه وسع و توانم برسانند، تلاش میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
[...]
رسید نغمهای از بادهنوشی تو به گوشم
که چون خُم می و چون نایِ نی به جوشوخروشم
کجاست نرمی و کیفیتی و نشئهٔ عشقی
که مینخورده از آنجا برون بَرَند به دوشم
ز خامکاری تدبیر خود فتاده به خنده
[...]
هزار جهد بکردم که سرّ عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسّرم که نجوشم
به عرض جوهر طاقت درین محیط خموشم
که من ز بار نفس چون حباب آبله دوشم
سپند مجمر یأسم نداشت سرمهٔ دیگر
تپید ناله به کیفیتی که کرد خموشم
ز بس به درد تپیدن گداختم همه اعضا
[...]
ربود دوش چنان باده وصال تو هوشم
که تا صباح قیامت خراب باده دوشم
بحشر هم عجب از جور یار نیست که چون نی
برآورد چو زخاکم درآورد بخروشم
نه خود بحرف تو گویا شوم که شوق تو باشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.