گلعذاران گلستانی داشتم
بلبلان من هم فغانی داشتم
برق میآید بطوف بوستان
کاش منهم آشیانی داشتم
وصف میکردیم هر یک از گلی
از هزاران هم زبانی داشتم
بی سبب پیرم مبین ای باغبان
در چمن نخل جوانی داشتم
گر براه مصر بودم در طلب
یوسفی در کاروانی داشتم
ناله گر میکردم از ناسور دل
طره عنبر فشانی داشتم
میزدم گر لاف مردی در مصاف
زابرویش تیر و کمانی داشتم
داشت از راز نهان من خبر
چون صبا تا راز دانی داشتم
شب بخلوت پیش شمع انجمن
گفتم ار راز نهانی داشتم
تا که زد مهر خموشی بر لبم
دوستان منهم زبانی داشتم
گر عنان گیرم زترکی کج کلاه
کج کله چابک عنانی داشتم
گاه بودم در وصال و گه بهجر
هم بهار و هم خزانی داشتم
گر روان میشد زچشمم جوی خون
جلوه سرو روانی داشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عزم عشق دلستانی داشتم
وقف کردم نیم جانی داشتم
صد هزاران سود کردم در دو کون
گر ز عشق تو زیانی داشتم
چون شدم با عشق رویش همنفس
[...]
من هم آنجا آشیانی داشتم
مهر و یار مهربانی داشتم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.