ببست غمزه شوخت بزلف دلبندم
بخویش بست و زعالم گسست پیوندم
بکشتزار درون تخم مهرت افکندم
نهال دوستی این و آن زدل کندم
مرا که خاک در دوست داده اند بنقد
اگر بهشت بیاری بها که نپسندم
مرا که هیچ نسودم لبی بر آن لب نوش
چرا بحق نمک میدهی تو سوگندم
خبر نداری از اسرار ذوق مستی عشق
به بیهده مده ای شیخ بیخبر پندم
بیوسف دگران مایلم نه چون یعقوب
که جا بسینه کند مهر روی فرزندم
مراست لذتی از چاشنی تیر نگاه
بیا بیا که بآن نشئه آرزومندم
اگر شکایتی آشفته کردم از زخمش
نیم صدیق که دعوی بخوبش میبندم
بتا زهجر لبان تو تلخ شد کامم
بیار بوسه ای از آن لب شکر خندم
برای آنکه شوم سرفراز در صف حشر
بپای دلدل حیدر چو گو سرافکندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق عاشقانه و درد جدایی از معشوق است. شاعر از محبت و دوستی خود میگوید و اینکه چگونه عشقش او را از دنیا جدا کرده و در باغی از عشق و محبت غوطهور کرده است. او به بهای بهشت هم بیعلاقه است، چون تنها در آرزوی معاشرت با معشوق خود است. شاعر همچنین به تلخی جدایی و اندوه ناشی از دوری اشاره میکند و زندگیاش را بدون لبان معشوقش تلخ میداند. در نهایت، او به شکوه و عظمت عشق و ارادتش به معشوق اعتراف میکند و آرزو میکند روزی در روز حساب در صف با افتخار ایستاده باشد.
هوش مصنوعی: دلبرم با ناز و زیبایی خود، چنان مرا به خود کشید که همهچیزم را فراموش کردم و از جهان جدا شدم.
هوش مصنوعی: در دلم بذر محبت تو را کاشتم و دوستی دیگران را از دل بیرون کردم.
هوش مصنوعی: من که به خاطر عشق به دوستم، دل به خاک سپردهام، اگر بهشت را هم به من بدهی، باز هم آن را نمیپسندم.
هوش مصنوعی: من که هیچ لذتی نمیبرم، چرا تو به من نمک میزنی و سوگند میخوری؟
هوش مصنوعی: به تو میگویم که تو از رازهای شیرین و شادیبخش عشق بیخبر هستی و نباید به بیهودهگویی بپردازی، ای استاد نادان، نصیحت من را بشنو.
هوش مصنوعی: من به یوسف دیگران علاقهمندم، نه مانند یعقوب که محبت چهره فرزندش را در دلش نگه داشت.
هوش مصنوعی: من از شیرینی نگاهت لذتی میبرم، بیا و نزد من باش که به آن احساس عمیق و دلخواه بسیار مشتاقم.
هوش مصنوعی: اگر از زخم دل خود شکایت کنم، به این دلیل نیست که از کسی گله دارم، بلکه میخواهم به زیبایی و احساس خوشایند آن اشاره کنم.
هوش مصنوعی: عزیزم، در اثر دوری و جدایی از لبان تو، کام من تلخ شده است. لطفاً بوسهای از آن لبهای شیرینت به من بده تا دوباره به زندگیام طعم خوشی ببخشد.
هوش مصنوعی: برای اینکه در روز قیامت جانم را ارجمند و سرفراز بسازم، چون دلی سرشار از عشق علی(ع) دارم، خود را تسلیم و فروتن میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بشاعری پدر خویش را نه فرزندم
اگر نه معتقد مجلس خداوندم
سپهر جاه علی افتخار دین که ز فخر
چو شیعه مذهب خود را بران علی بندم
همه مناقب او گویم و مدایح او
[...]
ز روزگار به یک نامهٔ تو خرسندم
که در دعا همه آن خواهم از خداوندم
شنیدهام که به خرسند کم گراید غم
غمم چراست که از تو به نامه خرسندم
ز هرچه باشد خرسند را بسنده بود
[...]
ایا رسیده ز فضل و هنر بدان رتبت
که تیر چرخ خطابت کند خداوندم
علوّ قدر ترا با فلک نهم همبر
پس آنگهی بنشینم که من خردمندم
فلک شدست غبار ستانة تو و لیک
[...]
شکست عهد مودت نگار دلبندم
برید مهر و وفا یار سست پیوندم
به خاک پای عزیزان که از محبت دوست
دل از محبت دنیا و آخرت کندم
تطاولی که تو کردی به دوستی با من
[...]
چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم
نه دوستی بود، ار دل به همرهی بندم
اگر به تیغ ببرند بند بند مرا
تو ذکر وصل خودم کن که باز پیوندم
چو مو که برکنی و باز روید، آن غم تست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.