دست ساقی آتش افکنده در آب
کاتشم بر جان زد این جام شراب
دفتر تقوی بآب می بشوی
نیست درس عشق محتاج کتاب
مستی و مستوری آتش دان و نی
می بده تا می بسوزانی حجاب
هر که سر خوش آمد از صهبای عشق
هست مستغنی زمستی شراب
حیله و دستان او از من مپرس
بنگر از خون منش دستان خضاب
چشم خواب آلود مست رهزنت
برد از افسونگری از دیده خواب
باز کن آشفته از زلفش گره
تا نگوید کس حدیث از مشک ناب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتی عرفانی و عشق اشاره دارد. شاعر با آوردن تصاویری از شراب و مستی، به تصویر میکشد که عشق و معنویت نیازی به کتاب و درس ندارند و خود در عین بینظمی و آتشین بودن، حقیقت را نشان میدهند. اشاره به دستان خضابی و غم عشق، نشاندهنده نوعی رنج و زیبایی است. در پایان شاعر از عشق و جاذبههای آن سخن میگوید و بر اهمیت تجربههای شخصی در فهم عشق تأکید میکند.
هوش مصنوعی: دست ساقی گویا آتش را در آب ریخته و حسی عمیق در جانم ایجاد کرده است، که از نوشیدن این جام شراب به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: تقوای واقعی را نمیتوان با شستوشو در آب به دست آورد، عشق نیازی به مطالعه و کتاب ندارد.
هوش مصنوعی: آتش و راز و رمز شگفتیها را بشناس، و به من نی و می بده تا پردهها را بسوزانم و از بین ببرم.
هوش مصنوعی: هر کسی که از سرمستی عشق شاد و خوشحال است، نیازی به می و شراب دیگر ندارد.
هوش مصنوعی: از من نپرس چطور با حیله و ترفند عمل میکند؛ بلکه نگاه کن که دستان من چطور به خون رنگین است.
هوش مصنوعی: چشمان خواب آلودت تو را از جاذبههای فریبنده دور کرده است و به همین دلیل نمیتوانی خواب را ببینی.
هوش مصنوعی: موهای پریشان او را باز کن تا هیچکس دربارهی عطر خالص او صحبت نکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این جهان خواب است، خواب، ای پور باب
شاد چون باشی بدین آشفته خواب؟
روشنییْ چشم مرا خوش خوش ببرد
روشنیش، ای روشنائییْ چشم باب
تاب و نور از روی من میبرد ماه
[...]
آفتاب از روی تو بر دست تاب
خود ازین رویست فخر آفتاب
در سحاب از جود تو آمد اثر
زان بود خیرات عالم در سحاب
زور و تاب خسروان سهم تو بود
[...]
من عجب دارم همی از شاعران
تا چرا گویند راد است آفتاب
گرد صحرا سال و مه گردد همی
تا کجا در یابد او یک قطره آب
برخورد آن آب و آنگه میدهد
[...]
کافران را داده مهلت در عقاب
نا فرستاده به عهد او عذاب
هیچ میدانی چه میگوید رباب؟
ز اشک چشم و از جگرهای کباب
پوستیام دور مانده من ز گوشت
چون ننالم در فراق و در عذاب
چوب هم گوید بُدم من شاخ سبز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.