خواهی که بخاک ره بمیرم
تا روی زپات برنگیرم
از دام تو کی دلم گریزد
کز دانه خال ناگزیرم
تا بندی زلف مهوشانم
من پند کسی نمی پذیرم
درویش تو و بفقر شام
سلطانم و پیش تو فقیرم
از دولت وصل نوجوانان
بخت است جوان اگر چه پیرم
از حسرت آن کمان ابرو
جا کرده بدل هزار تیرم
ای نفخه باد صبحگاهی
در پیش نسیم تو بمیرم
چون میگذری بسنبل باغ
برگو که بزلف او اسیرم
سیمین بدنش بناز میگفت
بر تن نه سزا بود حریرم
آشفته بیاد چین زلفش
سنبل میروید از ضمیرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به عشق و دلبستگی عمیق خود به معشوق میپردازد. او با بیان اینکه حاضر است برای عشقش جان بدهد و حتی از خاک زیر پایش نیز دست برندارد، نشان میدهد که چقدر به معشوق وابسته است. او از حیلهها و دامهای عشق فرار نمیکند، زیرا دلش به آنها وابسته است و از عشق نمیتواند رهایی یابد. همچنین به حال و روز خود در مقایسه با معشوق اشاره میکند و میگوید که او در فقر و تنگدستی زندگی میکند ولی نزد معشوق خود را صاحب مقام احساس میکند. شاعر از حسرت زیباییهای معشوق و دلبستگی به زلفهای او میگوید و در نهایت با شعری زیبا و نمادین به جذابیت و تاثیر معشوق بر سرنوشت و احساساتش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که من در راه تو جان بزنم، باید بدانیکه هرگز نگاه از پاهایت برنمیدارم.
هوش مصنوعی: دل من چگونه میتواند از دام تو بگریزد، درحالیکه من سرنوشت خود را به خال محبت تو گره زدهام؟
هوش مصنوعی: من تحت تأثیر زیبایی و جذابیت موی محبوبانم هستم و هیچ نصیحتی را از کسی قبول نمیکنم.
هوش مصنوعی: من در حالی که درویش و فقیر هستم، در محضر تو احساس میکنم که حتی سلطان نیز در برابر من فقیر است.
هوش مصنوعی: از نعمت ارتباط و دوستی با جوانان، خوشبختی نصیب من شده است. اگرچه من خود فردی سالخورده هستم.
هوش مصنوعی: از آرزو و longing برای آن کمان ابرو، در دل من هزار تیر زخم شده است.
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، تو را تا به جانم نیازمندم.
هوش مصنوعی: وقتی از کنار سنبلهای باغ میگذری، به او بگو که من به خاطر موهایش گرفتار شدم.
هوش مصنوعی: بدن سیمین و زیبا او را میستود، اما به خاطر ناز و لطافتش، شایسته آن نبود که حریر بر تنش باشد.
هوش مصنوعی: در یاد من، به خاطر چین و شکن زلف او، حالت غمگینی دارم و گل های سنبل در درونم می رویند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شک نیست در اینکه من اسیرم
کز لطف زیم ز قهر میرم
زنهار مرا مگو که پیرم
پیری و فنا کجا پذیرم
من ماهی چشمه حیاتم
من غرقه بحر شهد و شیرم
جز از لب لعل جان ننوشم
[...]
گر من ز محبتت بمیرم
دامن به قیامتت بگیرم
از دنیی و آخرت گزیر است
وز صحبت دوست ناگزیرم
ای مرهم ریش دردمندان
[...]
در خواب، چو دامن تو گیرم
بیدار شوم، ولی بمیرم
صد بار ز مهرت ار بمیرم
یک ذره دل از تو بر نگیرم
از شهرم اگر برون کنی سهل
بیرون مگذار از ضمیرم
از من نسزد شکایت تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.