در خرابات مغان تا که پناهی داریم
بسموات و به اهلش همه راهی داریم
بی سر و پای در میکده از پرتو جام
بهتر از افسر جمشید کلاهی داریم
به هجوم ار شکند قلب سپه لشکر خصم
ما همه زخم بر گشته سپاهی داریم
آن دو زلفین رسن باز بیوسف گفتند
کز زنخدان بسر راه تو چاهی داریم
باشارت دو لب نوش تو گفتند بخط
بر لب آب خضر مهر گیاهی داریم
بنده پیر خراباتم و انعام مدام
اگر از میر زمانه گه و گاهی داریم
گر درآئی بصف حشر بدست مخضوب
کشتگانت همه گویند گواهی داریم
نیست در کفه میزان بجز از کوه گناه
از عمل می نتوان گفت که گاهی داریم
قلزم مهر علی در دل ما موج زنست
همچو آشفته اگر نامه سیاهی داریم
تا بقلب سپه خصم شکستی آریم
در کمین شب همه شب ناوک آهی داریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا که در حلقه زلف تو پناهی داریم
با همه سلسلهٔ ربطی و راهی داریم
بجز از مرتع حسنت نکند دل خوش جای
تا که از سبزه خط مهر و گیاهی داریم
ما همه یوسف مصرغم عشقیم و براه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.