در خرابات مغان تا که پناهی داریم
بسموات و به اهلش همه راهی داریم
بی سر و پای در میکده از پرتو جام
بهتر از افسر جمشید کلاهی داریم
به هجوم ار شکند قلب سپه لشکر خصم
ما همه زخم بر گشته سپاهی داریم
آن دو زلفین رسن باز بیوسف گفتند
کز زنخدان بسر راه تو چاهی داریم
باشارت دو لب نوش تو گفتند بخط
بر لب آب خضر مهر گیاهی داریم
بنده پیر خراباتم و انعام مدام
اگر از میر زمانه گه و گاهی داریم
گر درآئی بصف حشر بدست مخضوب
کشتگانت همه گویند گواهی داریم
نیست در کفه میزان بجز از کوه گناه
از عمل می نتوان گفت که گاهی داریم
قلزم مهر علی در دل ما موج زنست
همچو آشفته اگر نامه سیاهی داریم
تا بقلب سپه خصم شکستی آریم
در کمین شب همه شب ناوک آهی داریم