گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

هلال غرّه شعبان ز چرخ کرد طلوع

به پیش جام و صراحی برد سجود و رکوع

قعود یار پری رو قیام شاهد مست

به اهل حال فزاید فزون خضوع و خشوع

ز خاک میکده گو تا برد حیات ابد

سکندر ارچه زآب خضر بود ممنوع

نوای مطرب عشاق راست زد تکبیر

منه به جانب محراب عشق روی خضوع

فغان کند دل شیدا ز دیدن رویت

بلی به ناله برآید چو دید مه مصروع

به حیرتم که به سبعین هجر چون ماندم

مرا که بی‌تو نبودی قرار در اُسبوع

شکر ز دست رقیبم چو حنظل است به طبع

ز دست دوست بود زهر چون شکر مطبوع

چو شمع پا به جا ایستاده‌ام در بزم

مکن تو خدمت جان باختن به کس مرجوع

نظر به لاله‌رخان لیک چشم دل با تست

که عکس‌ها همه دارند سوی اصل رجوع

چه جای پرتو شمع است و تابش اختر

چو آفتاب حقیقت کند ز شرق طلوع

اصول مطرب و مدح علی بس آشفته

ز من مپرس تو ای شیخ از اصول و فروع

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حکیم نزاری

بیا که می کند از مشرق آفتاب طلوع

بیار باده و بگذار عذر نا مسموع

حرام‌ نیست به دینِ حکیم خمر بیار

حکیم خود نکند هیچ کار نا مشروع

که را رسد که کند فرق در حلال و حرام

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
امیرخسرو دهلوی

چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع

شود منور از انوار او جهان مجموع

جهان پیر چو روشن شد از فروغ قدح

چه باک، اگر نکند آفتاب چرخ طلوع؟

جماعتی که به تقوی و شرع می کوشند

[...]

نظیری نیشابوری

فریب دختر رز خواهشیست نامسموع

به شرع غیرت ما، در طلاق نیست رجوع

اگر به شیشه شود می پری نمی ارزد

به نازهای خمارش کرشمه های طلوع

گل از کرشمه دمی از فساد بازآید

[...]

قاآنی

چه ماه بود که از خانه کرد طلوع

که کرد از پی تعظیمش آفتاب رکوع

به چشم صورت و معنی توان مشاهده کرد

کمال قدرت صانع در اینچنین مصنوع

مرا ز هرچه در آفاق طبع مستغنی است

[...]

ترکی شیرازی

به زیر زلف تو رخشنده چهرهٔ مطبوع

چنان بود که به شب، آفتاب کرده طلوع

به پیش قبلهٔ ابروت، آن سیه گون زلف

چو قنبر است که خم گشته از برای رکوع

از این سپس به پریشانی سر زلفت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه