ساقیا فصل بهار است غنیمت دانش
شیخ پیمانه شکن را بشکن پیمانش
دور دوران ندهد هیچ گشایش ساقی
افتتاحی بکن از جام می و دورانش
ملک فانی چه محل دارد و عیش و طربش
یار باقی طلب و صحبت جاویدانش
گریه ابر ببین دیده خونبار بجوی
عشوه گل چه خری و دهن خندانش
بسکه خون دل عشاق بخورد آن لب لعل
گوئی آلوده بخون است در دندانش
جرعه می بکف تست و مرا جان بر لب
خیز ساقی بده آن جرعه و خوش بستانش
زر که منعم بنهد کز پس مرگش بدهند
نوشدارو که پس از مرگ کند درمانش
هر که در دشت عمل تخم نکارد بشتاء
چه تتمع برد از حاصل تابستانش
هر که بر دامن حیدر نزند دست امروز
گرچه نوح است بفردا ببرد طوفانش
هر چه بینی بجهان فانی و پایانش هست
دولت سرمد عشق است و مجو پایانش
سر عشق ار بلب آشفته بیارد چون شمع
آتشی دارد نتوان که کند پنهانش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل بهار و خوشی را توصیف میکند و دعوت به لذتبردن از زندگی و عشق میکند. شاعر از ساقی میخواهد که جام را پر کند و از عشق و دوستی جاودانه سخن میگوید. او به ناپایداری دنیا و فانی بودن pleasures اشاره میکند و اهمیت درک محبت و دوستی را در دنیای زودگذر یادآور میشود. همچنین، به اهمیت اقدام در زندگی و تلاش برای رسیدن به عشق واقعی و پایدار تأکید میکند. در نهایت، عشق را آتشی میداند که نمیتوان آن را پنهان کرد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، فصل بهار است و زمان مناسبی برای شادی و لذت بردن. از دانش و تجربه شیخ بهره ببرید و پیمانهاش را بشکنید تا از خوشیها و نعمتهای زندگی بیشتر استفاده کنید.
هوش مصنوعی: در مدت زمانهای طولانی هیچگونه فرصتی پیش نخواهد آمد، ای ساقی! کمی از جام می بنوش و درهای خوشی را به روی خود باز کن.
هوش مصنوعی: این دنیا و لذتهای آن، که زودگذر و ناپایدارند، چندان ارزش ندارند. بهتر است به سراغ دوستی بیزا و همراهی جاودان برویم.
هوش مصنوعی: باران را مانند اشک ابر تصور کن و نگاه کن چگونه چشمانم پر از خون و غم است. به ناز و زیبایی گل توجه کن و حرکات شادیآور آن را ببین که لبخند میزند.
هوش مصنوعی: عاشقان به شدت از عشق رنج میکشند، به طوری که لب لعل او گویی به خون دل آنها آغشته شده و در دندانش نشانهی این درد نمایان است.
هوش مصنوعی: ساقی، تو در دستت یک جام نوشیدنی داری و من به شدت تشنهام و جانم به لبم رسیده است. لطفاً آن جام را به من بده و بگذار طعم و لذت آن را بچشم.
هوش مصنوعی: اگر شخصی ثروتمند باشد و بعد از مرگش به او پاداشی بدهند، آن پاداش هیچ فایدهای نخواهد داشت، زیرا درمان و نفعی پس از پایان زندگی فرد به دردش نمیخورد.
هوش مصنوعی: هر کسی در زندگیاش تلاشی نکند و زحمت نکشد، نمیتواند از میوهها و نتایج خوب کار دیگران بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دامن امام علی (ع) نچسبد و از او کمک نخواهد، حتی اگر امروز مانند نوح (ع) باشد، فردا طوفانی او را خواهد برد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این جهان میبینی، به زودی تمام میشود و عمرش به پایان میرسد. اما عشق، لذتی پایدار و ابدی دارد که هیچ پایانی برای آن نیست. پس دنبال پایان عشق نباش.
هوش مصنوعی: اگر عشق در دل کسی به شدت شعلهور شود، مانند شمعی که آتش دارد، نمیتواند آن را پنهان کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صاحبا، عمر عزیز است غنیمت دانش
گوی خیری که توانی ببر از میدانش
چیست دوران ریاست که فلک با همه قدر
حاصل آن است که دایم نبود دورانش
آن خدای است تعالی، ملک الملک قدیم
[...]
این نه دردیست که بی دوست بود درمانش
خُنُک آن جان که نصیبی بود از جانانش
عقل گوید به نصیحت که مده جان به لبش
عشق فریاد برآرد که مکن فرمانش
ای منجم نظر از ماه و ثریا بستان
[...]
حبذا شهر علائیه و شهرستانش
خرما نزهت باغ خوش و باغستانش
این نه شهریست بهشتیست پر از ناز و نعیم
خازنی نیست سزاوارتر از رضوانش
قهرمان وی اگر سوی فلک حکم کند
[...]
گرچه تنگست دلم چون دهن خندانش
دل فراخست در آن سنبل سرگردانش
هر کجا می رود اندر دل ویران منست
گنج لطفست از آن جای بُود ویرانش
برو ای خواجه مرا چند ملامت گوئی
[...]
حبذا عرصهٔ ملکی که تویی سلطانش
ملک گردد چو بهشت ار تو شوی رضوانش
در همه مملکت امروز سلیمانی نیست
کآدمی را نبود دردسر از دیوانش
ای که در مملکت قیصر و خاقان شاهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.