گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

نقد روان مرا به کف تا به تو برفشانمش

دل بگمان که از جفا من زتو واستانمش

دل بهوای روی تو خون شد و ریخت از مژه

تا که رسد بکوی تو هر طرفی دوانمش

در تو نمی کند اثر هیچ زاشک و آه من

گیرد اگر زمین همه پا بفلک رسانمش

شمع صفت در آتشم لیک بسوختن خوشم

شمع بمیرد آنزمان کاتش وانشانمش

راه بخویش اگر دهد غیر خیال تو دلم

خون کنم و زهر مژه بر در او چکانمش

رشته عمر کوتهم نیست بدست و میرود

زلف تو دست اگر دهد جانب خود کشانمش

سلسله ای بپای دل مینهم از دو زلف تو

تا زکمند این و آن آشفته وارهانمش

توسن نفس سرکشم رام شود اگر بعشق

بر سر کوی مرتضی از دو جهان جهانمش