ساقیا مستند چشمانت دمی هشیار باش
خواب میآرد فسون غمزهات بیدار باش
عقل بر دین میکند ترغیب و عشق او به کفر
کفر عشق اسلام دان و ز عقل و دین بیزار باش
لعل او دارد مسیحایی نهان در زیر لب
ای دل من مرده وای چشم او بیمار باش
لعل قد او ببین سنگست لعل سرو چوب
بنده لعل سخنگو سرو خوشرفتار باش
چند ای موسی سینا روی با جد و جهد
گو بیا در طور عشق و طالب دیدار باش
من که در بیتالحزن یعقوبوَش افتادهام
صدهزاران یوسفم گو بر سر بازار باش
خواهشی آشفته چو گل گر بشکفتی در باغ خلد
در گلستان ولای مرتضی گو خار باش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این قطعه، شاعر به زیبایی و سحروزی محبوبش اشاره میکند و از او میخواهد که از خواب و غفلت بیدار باشد. شاعر به تضاد عشق و عقل اشاره میکند و عشق را برتر از دین و عقل میداند. او از رنگ لعل عشق سخن میگوید که دارای قدرتی مسیحایی است و به دل خود که مرده است، اشاره میکند. شاعر به جستجوی وصال معشوق دعوت میکند و از حالت اندوه و فراق خود از یوسف سخن میگوید. در نهایت، او با اشاره به گیاهان در باغ، دعوت به پذیرش مجدد عشق و ولای امام علی (ع) میکند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، لحظهای چشمانت را باز نگهدار و هشیار باش، زیرا نگاه فریبندهات میتواند خواب را بهدنبال داشته باشد. بیدار بمان!
هوش مصنوعی: عقل فرد را به سمت دین و ایمان جذب میکند، اما عشق او ممکن است به بیایمانی و کفر گرایش پیدا کند. عشق به اسلام را بپذیر و از عقل و دین که ممکن است تو را از عشق واقعی دور کند، دوری کن.
هوش مصنوعی: عشق او خاصیتی شگفتانگیز دارد که در زیر لبهایش پنهان شده است، ای دل من که مردهای، وای بر این چشمان بیمارم!
هوش مصنوعی: شاید این سنگی که میبینی چون جواهری درخشان باشد، اما در واقع یکی شبیه سرو است. درختی که به گونهای زیبا و با ادب برخورد میکند و سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای موسی، با جدیت و تلاش زیادی که داری، از روی سینهات به کوه طور بیا و در جستجوی عشق و دیدار محبوب باش.
هوش مصنوعی: من در حالتی هستم که مانند یعقوب در بیتالحزن غمگین و ناراحت هستم، اما با وجود این، در دل به اندازهی صد هزار یوسف ارزشمند دارم. بهگونهای میتوانم در جامعه و در بازار زندگی خود را نشان دهم.
هوش مصنوعی: اگر به مانند گل در باغ بهشت شکوفا شوی، در دنیای ولای علی، باید مانند خاری باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سنایی دل بدادی، در پی دلدار باش
دامن او گیر و از هر دو جهان بیزار باش
دل به دست دلبر عیار دادن مر تو را
گر نبود از عمری اندر عشق او عیار باش
بر امید آن که روزی بوس یابی از لبش
[...]
ملکداری با دیانت باید و فرهنگ و هوش
مست و غافل کی تواند؟ عاقل و هشیار باش
پادشاهان پاسبانانند خفتن شرط نیست
یا مکن، یا چون حراست میکنی بیدار باش
کوی او خواهی دلا محنت کش اغیار باش
دم مزن خاموش همچون صورت دیوار باش
امشبم خواب اجل خواهد ربود ای دل ولی
شایدم آن مه بپرسد دیده گو بیدار باش
لاف عشقت میزند هر بی خبر ای مهربان
[...]
عشق میفرمایدم مستغنی از دیدار باش
چند گه با یار بودی، چند گه بی یار باش
شوق میگوید که آسان نیست بی او زیستن
صبر میگوید که باکی نیست گو دشوار باش
وصل خواری بر دهد ای طایر بستان پرست
[...]
هیچ نوشی نیست بی نیش ای پسر هشیار باش
خواب شیرین پشه دارد درکمین بیدار باش
قرب آتش طلعتان تردامنی می آورد
آب پای گل مشو، خارسردیوار باش
نشأه زندانی بود در شیشه های سر به مهر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.