ساقیا مستند چشمانت دمی هشیار باش
خواب میآرد فسون غمزهات بیدار باش
عقل بر دین میکند ترغیب و عشق او به کفر
کفر عشق اسلام دان و ز عقل و دین بیزار باش
لعل او دارد مسیحایی نهان در زیر لب
ای دل من مرده وای چشم او بیمار باش
لعل قد او ببین سنگست لعل سرو چوب
بنده لعل سخنگو سرو خوشرفتار باش
چند ای موسی سینا روی با جد و جهد
گو بیا در طور عشق و طالب دیدار باش
من که در بیتالحزن یعقوبوَش افتادهام
صدهزاران یوسفم گو بر سر بازار باش
خواهشی آشفته چو گل گر بشکفتی در باغ خلد
در گلستان ولای مرتضی گو خار باش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سنایی دل بدادی در پی دلدار باش
دامن او گیر و از هر دو جهان بیزار باش
دل به دست دلبر عیار دادن مر ترا
گر نبود از عمری اندر عشق او عیار باش
بر امید آنکه روزی بوس یابی از لبش
[...]
ملکداری با دیانت باید و فرهنگ و هوش
مست و غافل کی تواند؟ عاقل و هشیار باش
پادشاهان پاسبانانند خفتن شرط نیست
یا مکن، یا چون حراست میکنی بیدار باش
کوی او خواهی دلا محنت کش اغیار باش
دم مزن خاموش همچون صورت دیوار باش
امشبم خواب اجل خواهد ربود ای دل ولی
شایدم آن مه بپرسد دیده گو بیدار باش
لاف عشقت میزند هر بی خبر ای مهربان
[...]
عشق میفرمایدم مستغنی از دیدار باش
چند گه با یار بودی، چند گه بی یار باش
شوق میگوید که آسان نیست بی او زیستن
صبر میگوید که باکی نیست گو دشوار باش
وصل خواری بر دهد ای طایر بستان پرست
[...]
هیچ نوشی نیست بی نیش ای پسر هشیار باش
خواب شیرین پشه دارد درکمین بیدار باش
قرب آتش طلعتان تردامنی می آورد
آب پای گل مشو، خارسردیوار باش
نشأه زندانی بود در شیشه های سر به مهر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.