گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

ساقیا مستند چشمانت دمی هشیار باش

خواب می‌آرد فسون غمزه‌ات بیدار باش

عقل بر دین می‌کند ترغیب و عشق او به کفر

کفر عشق اسلام دان و ز عقل و دین بیزار باش

لعل او دارد مسیحایی نهان در زیر لب

ای دل من مرده وای چشم او بیمار باش ‏

لعل قد او ببین سنگست لعل سرو چوب

بنده لعل سخنگو سرو خوش‌رفتار باش

چند ای موسی سینا روی با جد و جهد

گو بیا در طور عشق و طالب دیدار باش

من که در بیت‌الحزن یعقوب‌وَش افتاده‌ام

صدهزاران یوسفم گو بر سر بازار باش

خواهشی آشفته چو گل گر بشکفتی در باغ خلد

در گلستان ولای مرتضی گو خار باش

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

ای سنایی دل بدادی، در پی دلدار باش

دامن او گیر و از هر دو جهان بیزار باش

دل به دست دلبر عیار دادن مر تو را

گر نبود از عمری اندر عشق او عیار باش

بر امید آن که روزی بوس یابی از لبش

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
سعدی

ملکداری با دیانت باید و فرهنگ و هوش

مست و غافل کی تواند؟ عاقل و هشیار باش

پادشاهان پاسبانانند خفتن شرط نیست

یا مکن، یا چون حراست می‌کنی بیدار باش

اهلی شیرازی

کوی او خواهی دلا محنت کش اغیار باش

دم مزن خاموش همچون صورت دیوار باش

امشبم خواب اجل خواهد ربود ای دل ولی

شایدم آن مه بپرسد دیده گو بیدار باش

لاف عشقت میزند هر بی خبر ای مهربان

[...]

وحشی بافقی

عشق می‌فرمایدم مستغنی از دیدار باش

چند گه با یار بودی، چند گه بی یار باش

شوق می‌گوید که آسان نیست بی او زیستن

صبر می‌گوید که باکی نیست گو دشوار باش

وصل خواری بر دهد ای طایر بستان پرست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وحشی بافقی
صائب تبریزی

هیچ نوشی نیست بی نیش ای پسر هشیار باش

خواب شیرین پشه دارد درکمین بیدار باش

قرب آتش طلعتان تردامنی می آورد

آب پای گل مشو، خارسردیوار باش

نشأه زندانی بود در شیشه های سر به مهر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه