حذر از تیر آن ترک قزلباش
که چشم مست دارد غمزه جماش
برم یرغو بر سلطان ترکان
که ترکی خون مردم میخورد فاش
بیا و دست رنگین کن بخونم
که من پای تو میپوشم بپاداش
چه افیون کرد در می ساقی ما
که امشب زاهدان گویند ایکاش
حدیثی زآن شکر لب گفت با غیر
که شد بر زخم مشتاقان نمک پاش
بنازم رند بی خیل و حشم را
که ابرش خیمه گشت و باد فراش
زتصویر تو عاجز گشت اوهام
کجا این آرزو را کرد نقاش
نکرده آن تصرف در دل جان
که شاید دیگری بگزید بر جاش
باغیارش همه شیرین زبانیست
باحبابش نباشد غیر پرخاش
چو عکس دوست آشفته است از می
از آن شد میپرست و رند و قلاش
به خیل مرتضی حلقه بگوشم
اگر سرحلقهام در خیل اوباش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی، و همچنین دوری از خطرات و فریبهای عشق سخن میگوید. شاعر به تاریکی و خطرات ناشی از عشق به یک ترک قزلباش اشاره دارد که چشمهایش فریبنده است. او از خونریزی ترکها و رفتار ناپسندشان در جامعه سخن میگوید و به کسی پیشنهاد میدهد که به خون او دست آلود کند تا عشقش را بپذیرد. زاهدان به خاطر میساقی به درد و حسرت افتادهاند و یک شیرینزبان در کنار زیباییها میدرخشد. شاعر در نهایت از عشق و آرزویی که در دل دارد و همچنین از دوگانگی و تضاد در عشق و جامعهای که در آن قرار دارد، حرف میزند.
هوش مصنوعی: از تیر آن جوان قزلباش خودداری کن، زیرا که چشمان مست او قدرت جذب و فریب دارد.
هوش مصنوعی: من به کشوری میروم که سلطان ترکان بر آن حکومت میکند، زیرا او به وضوح از خون مردم بهرهبرداری میکند.
هوش مصنوعی: بیا و با دستهای رنگارنگت بر نوشتهام بکار، که من به خاطر تو در خدمتت هستم و خواهم بود.
هوش مصنوعی: امشب چیزی در دست ساقی است که زاهدان آرزو میکنند ای کاش آن را تجربه کرده بودند.
هوش مصنوعی: داستانی از آن شکرین لب به غیر از عاشقان گفته شد، که این باعث شد بر زخم دل آن مشتاقان، مزیدی از نمک بریزد.
هوش مصنوعی: بسیار به شجاعت و دلیری فردی که بدون نیاز به جمعیت و محافظان، همچون ابر بزرگ و گستردهای که چادر برپا کرده است، افتخار میکنم.
هوش مصنوعی: تصویر تو آنقدر زیباست که حتی خیالها و تصورها هم از به تصویر کشیدن آن ناتوان شدند. این آرزو را چه کسی میتواند به واقعیت بکشاند؟
هوش مصنوعی: او که نتوانسته در دل و جان خود تصرفی کند، شاید نگوید که دیگری جای او را برگزیده است.
هوش مصنوعی: دوستش همیشه خوشزبان و باصفاست و هیچوقت با او نمیتوان به جز مشاجره و بحث برخورد کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که تصویر دوست دگرگون و ناراحت است، او از شراب مست میشود و به رندی و بیخیالی میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر من در میان گروهی از مردم معمولی قرار داشته باشم، اما همچنان به امام علی (ع) وابسته هستم و خود را به او میسپارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همیدون شاه گیتی قدر والاش
پدید آورد مردم را به اعداش
ز شیرین کاری آن نقش جماش
فرو بسته زبان و دست نقاش
وگر ایمان نخواهم بُرد از اوباش
چو موئی بود می از سگ من ای کاش
دلا سر پوشِ خوانِ سّرِ او باش
مکن تا او نگوید سرِّ او فاش
به چشمِ دوست رویِ دوست می بین
همه تن دیده شو بی دیده می باش
به چشمِ خود چه خواهی دید خود را
[...]
ز بی سنگی شدی چشمش چو دریاش
دولرانی دلش دادی که خودش باش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.