رفت صیاد و مرا بگذاشت تنها در قفس
ورنه کی نالم که او داده مرا جا در قفس
نالدم در سینه دل بیهمنفس از سوز جان
نه کند غوغا بود مرغی چو تنها در قفس
تا مبادا مرغ دیگر رام دام او شود
میکنم از مصلحت پیوسته غوغا در قفس
گرچه محرومم ز اوج شاخ ای برق یمان
هست زآه آتشین برقم مهیا در قفس
گه در آتش چون سمندر گه در آبم همچو بط
زاشک و آه آتشکده داریم و دریا در قفس
کی شکار افکن کند بر صید بسته اعتنا
لذت تیری ندیدم ماندهام تا در قفس
هست خاک کوی صیادم چو گلگشت چمن
روز و شب باشد مرا عیش مهنا در قفس
زان لبان شکرینم طعمهای ده لاجرم
کرده ای صیاد چون مرغ شکرخا در قفس
نه همین آشفته مانده در قفس کاو را به پاست
دام دیگر باد آن زلف چلیپا در قفس
گلشن رضوان نجف شد یا علی شیراز دام
بسته این مرغ نواخوان تو اینجا در قفس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و تنهایی یک پرنده است که در قفس گرفتار شده است. صیاد او را رها کرده و او اکنون تنها در این قفس به ناله و فریاد میپردازد. پرنده از ناراحتی و سوز دل خود میگوید و به وضعیت دشوارش در قفس اشاره میکند. او تلاش میکند تا خود را از تنهایی نجات دهد و از دیگر پرندگان دوری کند تا آنها هم گرفتار دام نشوند. از سویی، او به سوختن و داغی درون خود اشاره دارد و به این واقعیت میپردازد که در قفس هیچ کس به او توجه نمیکند. در نهایت، این پرنده حسرت باغ و آزادی را در دل دارد و از زندگی در قفس و دوری از معشوقش گلایه میکند.
هوش مصنوعی: صیاد رفت و من را در قفس تنها گذاشت. اگر او نبود، چرا باید از وضعیتی که در آن قرار دارم نالید؟
هوش مصنوعی: در دل من آتش سوزانی وجود دارد که چون کسی در کنارم نیست، فقط خودم آن را احساس میکنم. مثل پرندهای هستم که در قفس تنها مانده و صدای نالهام به گوش کسی نمیرسد.
هوش مصنوعی: برای اینکه مرغ دیگری نتواند در دام او بیفتد، من همواره در قفس سر و صدا میکنم و از مصلحت خود دفاع میکنم.
هوش مصنوعی: با اینکه از بالای شاخه درخت محرومم، اما همچنان مانند برقی از یمن، با آهی پرشور آمادهام تا در قفس ظهور کنم.
هوش مصنوعی: گاهی مانند سمندر در آتش زندگی میکنم و گاهی مانند پرندهای در آب. در دل خود همواره آتش و درد دارم و در عین حال، آرزوها و آرمانهایم را در قفس نگه داشتهام.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم به شکارچی بگویم که به طعمهای که بیحرکت افتاده، توجهی نمیکند؟ من در این قفس ماندهام و هیچ نشانهای از آزادی یا خوشحالی نمیبینم.
هوش مصنوعی: خاک کوی صیاد برایم مانند گل است و روز و شب در قفسم به خوشی و شادی مشغولم.
هوش مصنوعی: از آن لبهای شیرین من، طعمهای برای تو فراهم آوردهای، بنابراین صیاد، همانطور که مرغی شیرینزبان در قفس است.
هوش مصنوعی: این ابیات به بیان احساسات و تصاویر شاعرانه اشاره دارد. در اینجا به نوعی از احساسات گرفتار بودن و ناآرامی اشاره میشود. شاعر به موجودی اشاره میکند که در قفس اسیر شده و به خاطر زلفی زیبا و پیچیده، دچار سردرگمی و دلمشغولی است. در این تصویر، قفس نمادی از محدودیت و زلف چلیپا نماد زیبایی و غم است که در این محدودیت به سر میبرد. این عبارات به خوبی بیانگر حس تنهایی و حسرت در دل شاعر هستند.
هوش مصنوعی: باغ بهشت در نجف شکل گرفته است، ای علی، در شیراز این پرندهی خوشخوان گرفتار شده است و در قفس به سر میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیست ما را شکوه ای از تنگی جا در قفس
کز دل واکرده ماداریم صحرا درقفس
بلبل از کوتاه بینی چشم برگل دوخته است
ورنه آماده است صددام تماشا در قفس
نیست ممکن دل شود در سینه صدچاک باز
[...]
با من ار هم آشیان میداشت ما را در قفس
کی شکایت داشتم از تنگی جا در قفس
عندلیبم آخر ای صیاد خود گو، کی رواست
زاغ در باغ و زغن در گلشن و ما در قفس
قسمت ما نیست سیر گلشن و پرواز باغ
[...]
نیست بیجا نالهام از تنگی جا در قفس
مرغیم کافتاده از دامان صحرا در قفس
موسم گل شد بگو صیاد آخر کی رواست
مست هر بلبل به شاخی منزل ما در قفس
تا درین بستانسرا بودم نبود آزادیم
[...]
میرمد صیاد، از نالیدن ما در قفس؛
وای بر مرغی که با ما مینهد پا در قفس
آنکه بست امشب رهم بر آستان از نغمه، کاش
باشدش بر نالهٔ من، گوش فردا در قفس
جان برد از نالهٔ جانسوز من مرغی به باغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.