گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

نبرد ره به کوی لیلی کس

گر نگردد دلیل راه جرس

هر کجا با شکر کنم خلوت

انجمن گردد از هجوم مگس

عشق سرکش بعقل شده چیره

دین و دل گو ببند راه نفس

دزد بر شحنه چون شود حاکم

کی بیندیشد از هجوم عسس

پرتو شمع تو بجانها کرد

با کلیم آنچه کرد نور قبس

میروی تند و نیست دسترسی

تا نگهدارمت عنان فرس

چه گواه آرمت بخون ریزی

شاهدم پنجه نگارین بس

نکهت گل تو را سزد جامه

نه که گل پس چه میکنی اطلس

تو مگر نور شمع لم یزلی

که زبان شد بوصف تو اخرس

گلشنت را خسی است آشفته

باغبانا مران زباغت خس

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

گر نه بدبختمی، مراکه فگند؟

به یکی جاف جاف زود غرس

او مرا پیش شیر بپسندد

من نتاوم برو نشسته مگس

گرچه نامردم است، مهر و وفاش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
عنصری

گفتم این و گریختم ز عسس

شاه شطرنج را نگیرد کس

مسعود سعد سلمان

بر وفات محمد علوی

خواستم زد به شعر یک دو نفس

باز گفتم که در جهان پس ازین

زشت باشد که شعر گوید کس

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
انوری

ای به اقلیم کبریای تو در

آسمان شحنه آفتاب عسس

چند گویی چه خورده‌ای به وثاق

تو بدانی اگر نداند کس

چه خورم خون پنج و شش روزان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه