نبرد ره به کوی لیلی کس
گر نگردد دلیل راه جرس
هر کجا با شکر کنم خلوت
انجمن گردد از هجوم مگس
عشق سرکش بعقل شده چیره
دین و دل گو ببند راه نفس
دزد بر شحنه چون شود حاکم
کی بیندیشد از هجوم عسس
پرتو شمع تو بجانها کرد
با کلیم آنچه کرد نور قبس
میروی تند و نیست دسترسی
تا نگهدارمت عنان فرس
چه گواه آرمت بخون ریزی
شاهدم پنجه نگارین بس
نکهت گل تو را سزد جامه
نه که گل پس چه میکنی اطلس
تو مگر نور شمع لم یزلی
که زبان شد بوصف تو اخرس
گلشنت را خسی است آشفته
باغبانا مران زباغت خس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر نه بدبختمی، مراکه فگند؟
به یکی جاف جاف زود غرس
او مرا پیش شیر بپسندد
من نتاوم برو نشسته مگس
گرچه نامردم است، مهر و وفاش
[...]
گفتم این و گریختم ز عسس
شاه شطرنج را نگیرد کس
در وفات محمد علوی
خواستم زد به نظم یک دو نفس
باز گفتم که در جهان پس از او
زشت باشد که شعر گوید کس
نه از او زاد کس، نه او از کس
«قل هو الله» دلیل و حجت بس
ای به اقلیم کبریای تو در
آسمان شحنه آفتاب عسس
چند گویی چه خوردهای به وثاق
تو بدانی اگر نداند کس
چه خورم خون پنج و شش روزان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.