امشب ایشمع انجمن افروز
پر پروانه را زمهر مسوز
تا بوصل تو خوش بود یکشب
گو بسوزد دگر همه شب و روز
بامدادش تو در سرا آئی
هر کرا کوکبی بود فیروز
چشم عاشق چو دوخت بر رخ دوست
بر نگیرد بناوک دلدوز
دید حربا چو پرتو خورشید
نتوان گفتمش که دیده بدوز
دل آشفته بسته ای بکمند
کس نه بستست مرغ دست آموز
مهر حیدر بورز و میخور فاش
بگذر از زاهد ریا اندوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مبارک تر از ستارۀ روز
صدمۀ آفتاب صدر افروز
عقل تو علم بین و علم گشای
طبع تو جود و رز و جود آموز
شست آذر مه از کمان هوا
[...]
آنکه در حکم او بود شب و روز
برفشاند به روی گنبد گوز
عدل شمعی بود جهان افروز
ظلم شه آتشی ممالک سوز
هست ایام شمس دین نوروز
هست بر کامها دلش فیروز
روز حاسد ز کین او چون شب
شب ناصح ز مهر او چون روز
چرخ بیدادگر ز هیبت او
[...]
ای بر اعدا و اولیا پیروز
در مکافات این و آنشب و روز
بر یکی جود فایضت غالب
وز دگر جاه قاهرت کینتوز
بذل نزدیک همت تو چو وام
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.