گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

منم بگرفته دل از وصل دلبر

بود بی دلبرم کوهی به دل بر

خلیلا بر تو آذر گشت گلزار

شد آذر مه مرا بیدوست آذر

همی آهم جهد از سینه چون برق

همی سیلم رود از سینه تر

ترا خوش باد طرف باغ و بستان

مرا داغ تواز باغ است خوشتر

نگفتم در نهان یاری باغیار

نگفتم با رقیبان باشدت سر

قسم خوردی بآن روی دلا را

قسم خوردی بآن موی معنبر

چو من بار سفر بستم بر افتاد

از آن راز نهان پرده سراسر

بریدی رشته محکمتر از جان

شکستی عهد چون سد سکندر

چو گل با خاربن گشتی هم آغوش

زدی با مدعی در بزم ساغر

نه بینی من سگ کوی رضایم

نمی بینی که در طوسم مجاور

نترسیدی جفاکارا زپاداش

نیندیشی ستمکارا زکیفر

که از مژگانزند نشتر بچشمت

نهد بر گردنت از زلف چنبر

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
دقیقی

پریچهره بتی عیار و دلبر

نگاری سرو قدّ و ماه منظر

سیه چشمی که تا رویش بدیدم

سرشکم خون شدست و بر مشجر

اگر نه دل همی‌خواهی سپردن

[...]

عنصری

غنودستند بر ماه منور

خط و زلفین آن بت روی دلبر

یکی را سنبل نو رسته بالین

یکی را لالۀ خود روی بستر

ز مشکین جعد زنجیرست گویی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

مرا، دی عاشقی گفت ای سخنور

میان عاشق و معشوق بنگر

نگه کن تا چه باید هر دوانرا

وزین دو کز تو پرسیدم بمگذر

چه خواهد دلبر از دلجوی بیدل ؟

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

همایون جشن عید و ماه آذر

خجسته باد بر شاه مظفر

امیر انشاه بن قاورد جغری

جمال دین و دین را پشت و یاور

خداوندی ، کجا کوته نماید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه