گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

بحث حکمت چه می‌کنی برخیز

دفتر معرفت در آب بریز

نام اغیار ذکر آن لب نوش

ما هواخواه شهد زهرآمیز

چهره او ز زلف غالیه بود

زلفکانش به ماه عنبر بیز

در خرابات رفتم و دادم

دفتر زهد و خرقه پرهیز

عشق چون در مصاف پنچه گشاد

عقل مسکین نداشت پای ستیز

همچو روباه پیش پنجه شیر

سر قدم کرد و جست راه گریز

تشنگان وصال جانان را

می‌دهد آب نوک خنجر تیز

راست‌کیشان به طوف میخانه

شیخ با سر دوان به راه حجیز

تلخ‌کامم بکشت چون فرهاد

عشق شیرین‌لبان شورانگیز

خواهی آشفته گر علاج جنون

دل به زنجیر زلف یار آویز

رشته زلف اوست حبل الله

که نجاتت دهد ز رستاخیز

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

منم امروز بسته در سمجی

چشم بر دوخته چو مار گریز

هست پیراهنی و شلواری

نیست بر هر دو نیفه و تیریز

بر جهان دارم و روا دارم

[...]

سنایی

ای سنایی به گرد حران گرد

تا بیابی ز جود ایشان چیز

نزد نادیدگان و نااهلان

کی بود بذل و همت و تمییز

کودک خرد بی‌خرد بدهد

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۵۵ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
حمیدالدین بلخی

نرگسم وعده کرد و داد پیاز

شکرم وعده کرد و داد مویز

عوض در بمن نمود شبه

بدل زر بمن رسید پشیز

نیست انبان بی سر و پایان

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از حمیدالدین بلخی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه