ای کلک قضا را خط تو حاصل تحریر
وز نقش نظیر تو خجل خامه تقدیر
یک دوره زکریاس تو حاشا که کند طی
صددور گر افلاک درآیند بتدویر
سودای تو افزود جنون کاست دل ودین
گم شد بکف از زلف تو سررشته تدبیر
زنار ببر بت شکن و سبحه فروهل
تا چند دهی رشته باین دانه تزویر
بر گردن خورشید ززلف تو کمندی
برپای مه چارده از خط تو زنجیر
رخساره نورانی تو آیه نور است
خط تو بر آن آیه نور آمده تفسیر
زلف تو زره ساز چو داود باعجاز
ابروی تو چون تیغ علی گشت جهانگیر
زلف تو چه دامی شده صیاد کدامست
کاهوی سیه مست تواش آمده نخجیر
تا دور شد از حلقه آنزلف شب آسا
آشفته ندارد بجز از ناله شبگیر
سازند زخاکم همه اکسیر و عجب نیست
تا بر من خاکی زده از مهر تو اکسیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نظار ز دیدار همه چیز شود سیر
از دیدن او سیر نگردد دل نظار
برخیز و بمیخانه خرام ای بت کشمیر
می خور که بمی گردد اندوه جوان پیر
آن ناقد هر گوهر و آن کاشف هر راز
کز رطل همی خندد چون برق بشبگیر
گر بوی بسنگ آرد سنبل دمد از سنگ
[...]
معلوم نگردد سخن عشق بتقریر
کایات مودت نبود قابل تفسیر
مرغان چمن را بسحر همنفسی نیست
در فصل بهاران بجز از ناله شبگیر
زینگونه چو از درد بمردیم چه درمان
[...]
عمریست تو را بر سرسید گذری نیست افتاده بزنجیر
با یاد تو از زندگی او اثری نیست چون کودک تصویر
آهوی تو را سوی ایران نظری نیست از ماست چه تقصیر
از حال پریشان کمالت خبری نیست هیهات چه تدبیر
هر نقش که بر لوح قضا خامه تقدیر
درزایچه طالع هر کس زده تحریر
یکنقطه ازآن حال شود گرچه باصلاح
تجدید کند دایره ها موجد تدویر
روز ازلم قرعه چو در جرعه کشی رفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.